خیابونا بوی بهارنارنج میده دوست دارم فقط نفس بکشم
گلوم درد میکنه امروز لانگ بودم
شنیدم مترون بازم کلی از نیروهای اورژانس و میخواد جابجا کنه خدایا طاقت اینو دیگه ندارم به احتمال زیاد جابجا میشم:(
خیابونا بوی بهارنارنج میده دوست دارم فقط نفس بکشم
گلوم درد میکنه امروز لانگ بودم
شنیدم مترون بازم کلی از نیروهای اورژانس و میخواد جابجا کنه خدایا طاقت اینو دیگه ندارم به احتمال زیاد جابجا میشم:(
امشب رفتیم فروشگاه چندتا عطر بو کردم مون و ایلین خیلی خوشبو بودن مخصوصا مون ولی از خرج های برنامه ریزی نشده میترسم پس نخریدم
این همه یک ماه تمام پوستم شستم روتین رعایت کردم آخرش هِچی به هِچی این ضدجوش من نفهمیدم پس کاربردش چیه هنوز همون جور دارم جوش میزنم پوستم هیچ تغییر نکرد، میخواستم لایه بردار و دورچشم هم بخرم ولی دیگه منصرف شدم فایده ای که ندارن که فقط پول هدر دادنه
همه مسافرتن یکی قشمه یکی مشهد بوده اومده شمال یکی دبی هعی خدا، منم دوست دارم برم سد لفور یا دشت دریاسر:(
سلام اومدم یکم فقط بنویسم که نوشته باشم!
خب امشب نمیخواستم اصلا صورتم و بشورم خیلی خوابم میومد ولی دندونم و که رفتم مسواک بزنم فوم صورتمم برداشتم. یه آبرسان داشتم که اصلا ازش خوشم نمیومد سیصد تومن خریدم زمستون، ویتالایر ، بخاطر اینکه بیچاره عطری نیس بوی خیلی خوبی نداره ولی الان که آبرسان راکوتن و خریدم تازه میفهمم اون یکی چقد خوبه، خیلی مزخرفه یعنی حتی اگه انقدر جوش هم نداشتم بازم میگفتم مزخرفه هم چرب میکنه هم منافذ و باز. پریشب یه سری محصولات پوستی سفارش دادم دوتا آبرسان با یه ضدجوش، که دیدم دختره دیشب استوری گذاشت لایه بردار آ اچ آ هم برای پوستهای جوشدار نیازه، خب نمیشد زودتر بذاری (ایموجی چشم اره)
امروز عصر بودم اومدم خونه و شام سنگینی خوردم و (مثلا رژیمم هستم) بعد نقی دیدم. میخواستم از هشت و نیم که شام خوردم تا دوازده و نیم فردا فست باشم که مامانم چایی و شکلات تلخ آورد ... :(
فردا با اهنگرم امیدوارم شیفتش رو بیاد من که شانس ندارم یهو دیدی اینم نیومد
قسمت هشتی بیرون زده از کادر ابروهام خیلی رو مخمه دام میخواد پاکشون کنم
دیگه این که چونمو دلم خواست ژل بزنم بعدی پوستمه که از همشون مهم تره یه سرم نیاسینامید باید بخرم ببینم جواب میده یا نه
آقا سلام من باز مریض شدم و یه دونه آف داشتم یازدهم فروردین که همون و جابجا کردم یازدهمم باید برم، این همه ایجارو چک کن اونجارو چک کن به این زنگ بزن به اون زنگ بزن آخر باید برم سرکار. شب نهم،انکال پیشرو بود که از قبل بهم گفت جای من میری حالا هرچقدر شد پولشو بهت میدم منم قبول کردم و از شانس منم ساعت هشت هشت و نیم زنگ زدن، یه مریض ام آی بود باید میبردیم ساری آقا ریتمش حالا داغان پر پی وی سی اخرای مسیر قشنگ وی تک شد:/ من یهو دلم ریخت همون لحظه پیشرو زنگ زد(من بهش پیام داده بودم که تو لفظ اومدی اخر اعزام خورد) منم بهش گفتم یه لحظه وی تک شد گفت زنگ بزن سوپر بپرس براش آمیودارون بزارم؟ خداروشکر راهنماییم کرد و خداروشکر بخیر گذشت مریض رو سالم تحویل دادم. راننده هم عمویی بود که دو تومن همراه مریض براش زد پونصد تومنش و بمن داد، ساعت یک باهمون آمبولانس دم در خونمون پیاده شدم. آها راستی یه کرم ضدلک خریدم که تا تیر امسال تاریخ داره ولی بوی خیلی بدی داره دوشبه دارم استفاده میکنم نمیتونم بندازمش دور براش پول دادم آخه:( پوستم ازین که هست داغون تر نشه صولوات
امروز سوم فروردین بود و من آف بودم، دیروز هم آف شبم بود
ظهر بیدار شدم و رفتم حموم قرار شد چندجا بریم که زنگ زدن بیا اعزام، ازونجایی که ترافیک بود ساعت هشت رسیدیم تا برگردم خونه شد نه تقریبا
کرایه آژانس شده پنجاه تومن واقعا زورم میاد بگیرم، برا همین بعدازظهری مامان اینا رو مجبور کردم برن عید دیدنی که من دارم میرم خونه نباشن، خلاصه رفتم لب خط ماشین گرفتم بیست تومن شد، برگشتنی هم باز لب جاده وایستادم که یه مرده ایستاد گفت جلو بشین! چهل سالی بود بعد هی نخ میداد که اسمت چیه و چندسالته و انقد آروم میرفت که من فقط خدا خدا میکردم برسیم، خداروشکر که آدم بدی نبود فقط پیشنهاد داد بریم ساندویچ بخوریم و دور بزنیم! ، اینم شانس مایه هرچی پیرپاتاله گیرم میفته هعی. خلاصه که هشتادتومن سیو شد!
استوری های تور رشت و ماسوله رو دیدم خیلی قشنگ بود یه هوای بارونی دلبر که یجور دیگه قشنگ بود. اسفند ماه که تایم ثبت نامش بود نظرم این بود که رشت و ماسوله دیگه خیلی تکراری شده ولی الان که دیدم پشیمون شدم...
خلاصه که روز آف بیخودی بود
هنوز شمارشو دارم، عکس پروفایلشو جدیدا عوض کرده عکس یه گربه سیاه گذاشته، با مرور خاطراتمون اشکم درومد نباید با این اسم صداش میکردم، میدونم لیاقتش و نداشت ولی ناخودآگاه دلم گرفت، چنلش رو هم چک کردم ترجمه ای از یه پروفایل قدیمی من و گذاشته بود.
مسافرام هجوم آوردن خدا رحم کنه
هلووو سال نوتون مبارک ایشالا سال خوب و پربرکتی داشته باشید
یه متنی رو اول سال۲۰۲۵ توی اینستا خونده بودم خیلی قشنگ بود یادداشت کردمش، الان بهترین موقع هست اینجا بنویسم
I wish 5 things
Health to persue my dreams
Strength for lifs battle
Motivation to reach my goals
Certainty for uncertainties
And above all to be closer to God
Life isn't always easy, somedays feel overwhelming but I trust that God sees my struggles, collects my tears and never abondens me
This new year I want to walk with faith, trust more, and let God guide my steps. No matter the challenges Ielieve with him I can overcome anything
ساعت ده و نیم شب سی ام اسفند هستش، امروز ظهر ساعت دوازده و نیم سال تحویل شد و من شیفت لانگ بودم، لحظه تحویل سال رو هم تو اتاق سی پی ار بالاسر مریض اکسپایری بودم . صبح اون داخل بودم با خانم دیوسالار و آقای نیک نژاد.عصر هم رفتم تزریقات با ایمانی، افطاری هم آش رشته خوردم. درکل یک روز عادی بود. شب چهارشنبه سوری هم شیفت بودم. سیزده بدر هم لانگم. فردا هم شبکارم. خدا بگم این زنه رو چکار نکنه. حرفی هم بزنی میگن تو نیای پس کی بیاد من بیام؟ یعنی از این حزفشون متنفرم. حالا شب چهارشنبه سوری بدرک سیزده بدر هم بدرک، من دوست داشتم سال تحویل رو خونه باشم. راستی یه هفت سین چیدم با حداقل امکانات ازینا که میکنن توی اسفنج، قشنگ شده بد نیست.خب دیگه همین دیگع فعلا بای