من زخمی من مطرود

دیروز اول از وات بعدم از خانواده و بعدم از تلگرام طرد شدم

جای شکر داره واقعا خداروشکر

ولی اون قسمت خانواده واقعا قلبم و ب درد اورد

کی میگ شانس وجود نداره

هرکی میگه ...

دیشب دعا کردم دیگ تو این دنیا نباشم ولی خب اصلا اصلا همچین چیزی نمیخواستم و نمیخوام

من هنوز کلی کار دارم

😉

۱ نظر ۱ لایک

سال نو

هرچی فک میکنم میبینم نمی تونم تبریک بگم فقط میتونم بگم امیدوارم سال خوبی داشته باشین.

سال۹۸واسه همه ما فاجعه بود

انگار تو نیمه دوم سال این اتفاقا به صورت تندشونده جولون میدن

اما من تو همین سال به یه جور پختگی شخصیتی رسیدم

رفتارا و واکنشای درست و غلط و برا خودم مشخص کردم و تو این زمینه به ی جور ثبات رسیدم.

ثبات تو هر زمینه ای برای من خیلی نادره

لحظه تحویل سال ممان برام ی دعایی کرد که باخاک یکسان شدم

نوبت من ک شد دستا رو گرفت رو به اسمون خدایا ی خار خار نومزه گیرش بیا!!

قشنگ اون لحظه حس کردم پیردختر۴۰ساله م

 

⁦^_^⁩من ادامه میدم حتی توی قفس

حالا هی بیا دور مارو دیواربکش

۲ نظر ۰ لایک
آرشیو مطالب
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان