نهج البلاغه

 ۱۹. توبه
و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آن‌جا که رسوایی سزاوار تو است، رسوا نساخته و برای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشیده و از رحمت خویش نا امیدت نکرده؛ بلکه بازگشت تو را از گناهان، نیکی شمرده است. هر گناه تو را یکی و هر نیکی تو را ده به حساب آورده و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است... . پس از مرگ بترس، نکند زمانی سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشی و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کرده‌ای.
 
← ۲۰. توجه به دعا
و از گنجینه‌های رحمت او چیزهایی را درخواست کن که جز او کسی نمی‌تواند عطا کند. هر گاه او را بخوانی، ندایت را می‌شنود و چون با او راز دل‌گویی راز تو را می‌داند؛ پس حاجت خود را با او بگوی و آنچه در دل داری نزد او باز گوی، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غم‌های تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یاری رساند؛ مانند عمر بیشتر، تندرستی بدن و گشایش در روزی. سپس خداوند کلیدهای گنجینه‌های خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هر گاه اراده کردی می‌توانی با دعا، درهای نعمت خدا را بگشایی، تا باران رحمت الهی بر تو ببارد. هرگز از تأخیر اجابت دعا ناامید مباش؛ زیرا بخشش الهی به اندازه نیتاست، گاه، در اجابت دعا تأخیر می‌شود تا پاداش درخواست‌کننده بیشتر و جزای آرزومند کامل‌تر شود، گاهی درخواست می‌کنی اما پاسخ داده نمی‌شود؛ زیرا بهتر از آنچه خواستی به‌زودی یا در وقت مشخص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطای بهتر از آنچه خواستی، دعا به اجابت نمی‌رسد؛ زیرا چه‌بسا خواسته‌هایی داری که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود، پس خواسته‌های تو به‌گونه‌ای باشد که جمال و زیبایی تو را تأمین، و رنج و سختی را از تو دور کند. پس نه مال دنیا برای تو پایدار و نه تو برای مال دنیا باقی خواهی ماند
 
قسمتی از خطبه۳۱
ببینید ک حضرت علی چه خدایی داره به پسربزرگش،امام حسن،نشون میده.خدایی غفارودرکنارش رحمان و رحیم
 
۰ نظر ۱ لایک

جویی تریبیانی

اووو مای گاد آنبلیوبل
 
سریال جویی فوق العادس،خیلی بیشتر از فرندز باهاش می خندم
 
خوشبختانه امروز روز بدی نبود به چند دلیل،ک ب دوتاش اشاره می کنم
سریال جویی
خواب رمانتیکم
 
صبح خواب خیلی خیلی خوبی دیدم.خدایا اگه ازین خوابا ماهی یکبارم ببینم دنیا گلستون میشه
 
خیلی جالبه ک ادم تو خواب عشق و تجربه کنه.تاحالا چند باری ازین خوابا دیدم،اولیش نمی‌دونم دقیقا کی بود راهنمایی بودم،و این حس عاشقانم ب سوپرمارکتی محلمون بود.با تمام سلولام عشق و احساس کردم تا یک ماه تو  کف بودم⁦:-D⁩
 
بعدی ی لول ارتقا پیداکرد،آخر شب بود،نزدیک همون سوپرمارکت وسط خیابون نشسته بودم و داشتم با ی یاروی دیگ صحبت می کردم،انگار بهش خیانت کرده بودم ولی اون داشت التماسم میکرد و منو کوتاه و سریع بوسید و اینکار و چند بار تکرار کرد.اون حس انقدر عمیق و واضح و خوشایند بود ک اگر هم تو واقعیت اتفاق بیفته بخوبی توی
 
بعدی هم یکی از خواننده های موردعلاقم بود ک جدیدا از ریخت افتاد!،تو خوابم باهم دوست بودیم!
 
حسی ک تو خواب داشتم مثل اولی قوی نبود ولی هرچی ک بود خوشایند بود
 
بعدی هم قشنگه هم ترسناک.فقط می تونستم ببینم ک ی صورت جلومه و بوسه هایی ک بین ما رد و بدل می‌شد خیلی روون بود و حس فوق العاده ای میداد،ولی ترسناک این بود ک من همش اخرش لبش گاز می‌گرفتم و بجای اینکه از لبش خون بیاد،باشدت از صورتش می چکید،اخرش اونقدر آخرش قرمز و سیاه شد ک فقط چشماش سو می کرد.راستش اخرش شک کردم ک دختره یا پسر
 
و اما اونی ک صبح دیدم،آه عزززیززم اونم درمورد یکی دیگ از خواننده های موردعلاقم بود،ازون حرفه ایاش،حدس بزن کی،گلاب!!!!،انگار زن و شوهر بودیم و با ی ایل فامیل رفتیم سفر،خاب ازونجایی شروع شد ک وسط جنگ بودیم،ی شهری ک انگار مردمش علیهمون جبهه گرفته بودن یا نمی‌دونم باهم جنگ داشتن خلاصه همچین چیزایی،ما رفتیم فامیلامون نجات بدیم
خوابش طولانی بود،تو راه ک بودیم من خودم و بهش نزدیک کردم سرم گذاشتم رو دوشش اونم پشتم و مالید و بعد لبش و بوسیدم،حس خوبی بود ولی از لحاظ تکنیکی افتضاح بود!!!ک خودشم متوجه شد،ته هم نداشت خوابم یا شایدم داشت و یادم
 نیس
دوست داشتم برم بیرون ولی خب بقول مامان ن کسی و دارم و ن جایی و.البته اگه اجازه داشتم تنهایی برم بیرون،هندزوری و برمیداشتم و میرفتم ساحل
واقعا خ یلی رومخه ک با۱۸سال سن اجازه هیچ کاری و ندارم
دوست دارم چیزای تزیینی بخرم واسه اتاقم
فک کنم این هفته بتونم متعادل باشم،ی روز نسبتا خوب میتونه ادمو امیدوار کنه و انرژی بده
تحرک ندارم،ب اندازه ی مرد غذا میخورم،استعداد چاقی دارم چرا نباید چاق شم.خیلی نگرانش نیستم میدونم اراده این یکی و دارم
 
۱ نظر ۰ لایک

ان فرانک

به راستی که دوران سختی است.معجزه است که هنوز از تمام رویاهام دست نکشیدم،چرا که دور از عقل و واقعیت به نظر می رسد.

،بااین حال ان هارا رها نکردم.

چرا که به رغم همه چیز هنوز به گوهر پاک انسانی اعتقاد دارم.

مطلقا برای من امکان ناپذیر است که زندگیم را بر بنیانی از هرج و مرج،درد و رنج و مرگ بنا کنم.

ما جوان تر از آن هستیم که با چنین مشکلاتی روبه رو شویم،ولی ان ها خودشان را بر ما تحمیل می کنند،تا اینکه سرانجام مجبور شویم راه حلی پیدا کنیم.

به رغم همه این ها وقتی به آسمان نگاه می کنم،دچار این احساس می شوم که همه چیز درست خواهد شد و این قساوت و بی رحمی به پایان خواهد رسید.

هرجا که امید هست،زندکی هست.در چنین لحظاتی نمی توانم به بدبختی ها فکر کنم،بلکه به زیبایی های که هنوز وجود دارد می نگرم.

سعی کن سعادت را درخودت بیابی،به تمام زیبایی‌های اطرافت بیندیش و زندگی کن.

۱ نظر ۱ لایک

Hole life is a piece of shit without U

I'm sick of everything in this fucking world
Of This empty world 
Beyond my imagination there's a "U"
 
Strongly this special"you" doesn't exist at all
 
 the ppl proved to me I don't deserve anybody's love
fuck them,fuck them alI
Ican't get along with anyone of them
I know I'm getting mad and im getting insane
I have nothing to lose
Only u can make me feel like a live person
U can inspire me hope
U can see the shine of my tears that never have been seen
 
 I have to go to bed,plz show me my sweet dream again
and I hope u will really exist in this shitty world
Night.😴
۰ نظر ۱ لایک

درد نیاز داره که حس بشه

عاشق ورزش کردنم  عاشق عرق کردن خسته شدن نفس نفس زدن

جالبش اینجاست که من هیچ استعدادی تو هیچ رشته ورزشی ندارم

و فکر کنم بخاطر همین عاشقش شدم چون علاقه زیاد من به درس ریاضی هم از همین جنسه

واقعا تو ریاضی‌ضعیفم ولی تقریبا شیش یا پنج روز از هفته رو ریاضی میخونم جوری که ازش لذت میبرم نه اینکه خودمو عذاب بدم

ودلیل دیگه علاقم به ورزش همون خسته شدنه،واقعا باحال نیس؟کلا خسته شدن از نوع جسمی رو دوست دارم

دوست دارم اونقدر فعالیت کنم که بو گوه عرق بگیرم اونقدر که پاهام ذوق ذوق کنه اونقدر که داخل استخون دستام تیر بکشه ،وقتی که دراز میکشم تا بخوابم یه حس لذت توام بادرد و حس کنم،ازون ادماییم که وقتی خ خسته باشم زود خوابم نمیگیره، چه بهتر،بهم زمان میده تا درد و حس کنم 

«درد نیاز داره که حس بشه»

تازه فهمیدم که چقدر خستگی جسمانی با خستگی ذهنی فرق می‌کنه

دومی همه جوره کلافت می‌کنه خیلی نرم و تدریجی پتک میشه و تو سر و صورتت پیاده میشه

قشنگ توانایی شو داره که تو بچگی پیرت کنه خلاصه تواستاد به گوه کشیدنه همه جوره

و اما اولی لذت بخش و از دومی دورت می‌کنه


راستی اصن خستگی ذهنی به نظر شما چیه؟

منکه فکر میکنم به معنی همون پریشونی ذهنی که منظم نیس و داره اذیتت می‌کنه و هی فکرای شومی رو شروع می‌کنه و بعد مدت ها ناتموم تمومش می‌کنه،امید و برات بی معنی جلوه میده و اروم اروم بی حست می‌کنه،و احتمالا همه اونایی که خستگی ذهنی دارن احساس خلأ عمیقی رو تو خودشون حس میکنن،خدایا مگه میشه قلبت بتپه ولی حال و احوالت اینجور باشه؟!


اصن راه حل غلبه بر خستگی ذهنی چیه؟

والا اگه من اینو میدونستم که الان خوشبخت ترین ادم روی زمین میشدم

ولی خب یکی از کارایی که رومن اثر خوبی داره آهنگ گوش دادن البته آهنگ انرژتیک و آرامبخش 

که حس امیدو آرامشو بهتون القا کنه












پ.ن:دیگه تصمیم گرفتم که هروقت دلم خواست چیزی بنویسم قبل خواب پستش کنم

شب خوش



۱ نظر ۱ لایک

ارزوی شماره یک

یکی از کارایی که تو اولویت گذاشتم که دراینده نه چندان دور انجام بدم تقویت زبانمه

از ابتدایی از زبان لذت می‌بردم وبهش علاقه داشتم و این علاقه وقتی فیلم دیدن و شروع کردم بیشتر شد

اون اولا عاشق بریتیش بودم ولی الان اصلا نمیتونم تحمل کنم لهجشونو

خودم فکر میکنم خیلی دیره برای ادامه دادن اخه من تاحالا روی هم رفته هشت ترم زبان خوندم که هفت تاش تو یه موسسه داغون بین بچه هایی بود که خیلی از خودم کوچیکتر بودن و سطحمون خ فرق داشت

الانم اگه زودترین زمان ممکن ثبت نام کنم با بچه مچه ها میفتم احتمالا که اونم دردسره

خدایا کمکم کن به این ارزوم برسم

۰ نظر ۱ لایک
آرشیو مطالب
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان