به راستی که دوران سختی است.معجزه است که هنوز از تمام رویاهام دست نکشیدم،چرا که دور از عقل و واقعیت به نظر می رسد.
،بااین حال ان هارا رها نکردم.
چرا که به رغم همه چیز هنوز به گوهر پاک انسانی اعتقاد دارم.
مطلقا برای من امکان ناپذیر است که زندگیم را بر بنیانی از هرج و مرج،درد و رنج و مرگ بنا کنم.
ما جوان تر از آن هستیم که با چنین مشکلاتی روبه رو شویم،ولی ان ها خودشان را بر ما تحمیل می کنند،تا اینکه سرانجام مجبور شویم راه حلی پیدا کنیم.
به رغم همه این ها وقتی به آسمان نگاه می کنم،دچار این احساس می شوم که همه چیز درست خواهد شد و این قساوت و بی رحمی به پایان خواهد رسید.
هرجا که امید هست،زندکی هست.در چنین لحظاتی نمی توانم به بدبختی ها فکر کنم،بلکه به زیبایی های که هنوز وجود دارد می نگرم.
سعی کن سعادت را درخودت بیابی،به تمام زیباییهای اطرافت بیندیش و زندگی کن.
عاشق ورزش کردنم عاشق عرق کردن خسته شدن نفس نفس زدن
جالبش اینجاست که من هیچ استعدادی تو هیچ رشته ورزشی ندارم
و فکر کنم بخاطر همین عاشقش شدم چون علاقه زیاد من به درس ریاضی هم از همین جنسه
واقعا تو ریاضیضعیفم ولی تقریبا شیش یا پنج روز از هفته رو ریاضی میخونم جوری که ازش لذت میبرم نه اینکه خودمو عذاب بدم
ودلیل دیگه علاقم به ورزش همون خسته شدنه،واقعا باحال نیس؟کلا خسته شدن از نوع جسمی رو دوست دارم
دوست دارم اونقدر فعالیت کنم که بو گوه عرق بگیرم اونقدر که پاهام ذوق ذوق کنه اونقدر که داخل استخون دستام تیر بکشه ،وقتی که دراز میکشم تا بخوابم یه حس لذت توام بادرد و حس کنم،ازون ادماییم که وقتی خ خسته باشم زود خوابم نمیگیره، چه بهتر،بهم زمان میده تا درد و حس کنم
«درد نیاز داره که حس بشه»
تازه فهمیدم که چقدر خستگی جسمانی با خستگی ذهنی فرق میکنه
دومی همه جوره کلافت میکنه خیلی نرم و تدریجی پتک میشه و تو سر و صورتت پیاده میشه
قشنگ توانایی شو داره که تو بچگی پیرت کنه خلاصه تواستاد به گوه کشیدنه همه جوره
و اما اولی لذت بخش و از دومی دورت میکنه
راستی اصن خستگی ذهنی به نظر شما چیه؟
منکه فکر میکنم به معنی همون پریشونی ذهنی که منظم نیس و داره اذیتت میکنه و هی فکرای شومی رو شروع میکنه و بعد مدت ها ناتموم تمومش میکنه،امید و برات بی معنی جلوه میده و اروم اروم بی حست میکنه،و احتمالا همه اونایی که خستگی ذهنی دارن احساس خلأ عمیقی رو تو خودشون حس میکنن،خدایا مگه میشه قلبت بتپه ولی حال و احوالت اینجور باشه؟!
اصن راه حل غلبه بر خستگی ذهنی چیه؟
والا اگه من اینو میدونستم که الان خوشبخت ترین ادم روی زمین میشدم
ولی خب یکی از کارایی که رومن اثر خوبی داره آهنگ گوش دادن البته آهنگ انرژتیک و آرامبخش
که حس امیدو آرامشو بهتون القا کنه
پ.ن:دیگه تصمیم گرفتم که هروقت دلم خواست چیزی بنویسم قبل خواب پستش کنم
شب خوش
یکی از کارایی که تو اولویت گذاشتم که دراینده نه چندان دور انجام بدم تقویت زبانمه
از ابتدایی از زبان لذت میبردم وبهش علاقه داشتم و این علاقه وقتی فیلم دیدن و شروع کردم بیشتر شد
اون اولا عاشق بریتیش بودم ولی الان اصلا نمیتونم تحمل کنم لهجشونو
خودم فکر میکنم خیلی دیره برای ادامه دادن اخه من تاحالا روی هم رفته هشت ترم زبان خوندم که هفت تاش تو یه موسسه داغون بین بچه هایی بود که خیلی از خودم کوچیکتر بودن و سطحمون خ فرق داشت
الانم اگه زودترین زمان ممکن ثبت نام کنم با بچه مچه ها میفتم احتمالا که اونم دردسره
خدایا کمکم کن به این ارزوم برسم