تشعشعات ذهنی

سال دیگه کنکور دارم و امسال باید جانانه درس بخونم،چیزی که نگران کنندست اینه که هدف قلبی من در راستای درس نیست،ولی چون تنها راه مستقل شدنم دانشگاه رفتنه پس باید محیط خوبی داشته باشه و دانشجوهاش به ادم شباهت داشته باشن،با یه عده بیشعور که نمیشه هرروز معاشرت کرد میشه؟!
ازیه طرف دلم میخواد کمی زندگی کنم،ازاین قفس ازاد بشم و خودمو تو دنیای خودم زندانی کنم برم سراغ کارایی که بهم ارامش میدن،دغدغه الانم بیشتر مربوط به وضعیت بعد از کنکوره تا نتیجش،اونقدری که لیست کارایی که قراره اون موقع انجام بدم و هرچند وقت مرور میکنم و گاهی چیزایی رو بهش اضافه یا ازش کم میکنم،کارایی که همشونو باید خودم تنهایی انجام بدم
همیشه تنها بودم و هیچوقت نخواستم که تنها نباشم نه اینکه مشکل اجتماعی داشته باشم یا خجالتی باشم نه،من از تنهاییم ارامش میگیریم و بهش نیاز دارم
عاشق اینم تو تاریکی اتاقم هندزفریو بزارم تو گوشم و صدای اهنگو تااخرش زیاد کنم 
عاشق اینم تنهایی تو تاریکی اتاقم گریه کنم
عاشق اینم نصفه شبا تنهایی فیلم ببینم

۱ لایک
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان