میم دوران راهنمایی همکلاسیم بود،از سال اول راهنمایی ازش خوشم میومد چون پرانرژی بود و دیوونه،ازونجایی که حضور این ادما تو زندگی من حیات بخشه،باهاش گرم میگرفتم و فهمیدم که خیلی مهربونم هست،خلاصه سال دوم و سوم باهم دوست شدیم و کنارهم مینشستیم
هیکلش خ خوب بود از هر لحاظ عالی و قیافه معمولی داشت و موهاشم طلایی بود ولی عین سیم ظرفشویی بودش(همون گزلیم سرِ میِ خودمون)،یه خواهر بزرگتر از خودشم داشت و روستازندگی میکرن،وقتی اومدیم دبیرستان کلاسامون از هم جدا شد و کمتر همدیگه رو میدیدیم
امروز که اومدم مدرسه شنیدم باباش فوت کرده،حالا علاوه براینکه غم بزرگیه بد موقع هم بودچون تازه امتحاناتمون شروع شده
منم وقتی شنیدم حتی به تسلیت گفتن فکرم نکردم به چند دلیل:
ازونجایی خیلی بی احساسم واصلا تو دلداری دادن مهارت ندارم و اونم کاملا از این موضوع خبر داشت،بنظرم تسلیت گفتنم مضحک بنظر میرسید
دلیل دیگر که هست اینه که تسلیت گفتن در کل کار خوبی نیست،با این حرف که ادم غمش بیشتر تازه میشه،آیا واقعا تسلیت به فرد عزادار تسلی میبخشه یا فقط برای حفظ ادبه؟ اگه واقعا میخواین همدردی کنین میتونین در کنارش باشین و تنهاش نزارین
فقط امیدوارم خدا بهش صبر بده و بتونه باهاش کناربیاد
بر حذر باش که فرقی نکند در صف حشر
قد رنجور علف با تنه سرو سهی
#علیرضا_آذر
۲۹ ارديبهشت ۹۷