دلشوره

یکشنبه به میم گفته بودم که« خداکنه ما فردا سالم برسیم مدرسه٬دعا کن کسی چیزیش نشه!»
واقعا بدون هیچ دلیلی گفته بودم!انگار دلشوره داشتم
فرداشم تو راه رفت،یک هو حس کردم قراره همون لحظه بمیریم یا حداقل اطرافیانم بمیرن خدایی نکرده(خ هم مطمئن)! درجا اشهدم و خوندم(یعنی دقیقا گفتم اشهد و ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله!!!!!!!)
و اما حسم تو اون لحظه...
دوست نداشتم تو این وضع بمیرم.ناراحتیم از جوونی نبودا
باخودم گفتم من هنوز غم و لذت زندگی‌رو تجربه نکردم هنوز کاری انجام ندادم هنوز تاثیر نذاشتم...
خلاصه دردم این بود که زندگی نکردم و نمی خواستم اینجوری بمیرم.
از طرفی هم ناراحت بودم که نکنه اون سه تا(همسرویسیام که پشت نشسته بودن)طوریشون بشه!
نه اینکه کشته مردشون باشما.واقعا حس بدی داشتم که زیاد قابل وصف نیس
ولی خداروشکر بخیر گذشت و کسی چیزیش نشد

و من حالا دارم فکر می کنم که چرا فقط به زندگی فکر کردم چرا مثلا به جهنم فکر نکردم یاچرا یاد خانوادم نبودم.اصلا اگه ی بار دیگه هم همچین قضیه ای پیش بیاد بازم اینطوری فک میکنم.این یه نشونه دیگست که میگه چقد زندگیم جای کار داره.اگه می تونسم جاهای خالی زندگیمو پر کنم بازم اینطوری برخورد میکردم
۲ لایک
امیدوارم خدا این حس هارو واسه کسی نخواد...

من تجربش کردم
وحشتناکه....

چه دعای قشنگی

آمین
ایشالا دیگه تجربش نکنی
حال دلت اروم:)

۲۸ ارديبهشت ۱۴:۴۳ مریم سادات موسوی
منم گهگاه این حس سراغم میاد و آزارم میده

⁦:'(⁩

آزار میده وحشتناکم هست ولی جالبه برام
البته اگه همیشه پیش نیاد!

این حسی که میگی رو من دوسال تمام هر روز تجربه کردم!حس نزدیکی مرگ!
افسردگی !اضطراب!
و حاضرم نصف عمرم رو بدم اما دیگه هیچوقت تجربه ش نکنم!

خیلی وحشتناکه

اصلا باعقل جور در نمیاد
ایشالا که روزای پر ازارامش میرسه صبور باش

۲۸ ارديبهشت ۰۷:۳۲ ℳムみɨsム ..
:)
منم هرزگاهی از این دلشوره ها دارم ولی متاسفانه همیشه بعدش یه اتفاقی افتاده:(((
خداروشکر به خیر گذشت

قبلا بیشتر وقتایی که واسه ی کاری ذوق داشتم،بایه اتفاق خیلی بد(اکثر موارد مرگ یکی از اقوام!)خراب میشد

اره خداروشکر این دفعه که بخیر گذشت

به طرز عجیبی نمیشه سر از داستان درآورد :)
ببخشید :)

خدا ببخشه

همین که خودم سردر میارم کافیه
ببخشید:)

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
اسفند ۱۴۰۳ ( ۴ )
بهمن ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۳ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۳ ( ۷ )
مهر ۱۴۰۳ ( ۳ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱۶ )
مرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۶ )
فروردين ۱۴۰۳ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۲ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱۰ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۱۶ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۴ )
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۶ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۳ )
دی ۱۳۹۹ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۶ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۲۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۶ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱ )
دی ۱۳۹۸ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۴ )
دی ۱۳۹۷ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان