دوهفته ای بود که بارونی بود اینجا
خیلی خوب بود.برخلاف که بارونای زمستونی که نفربرانگیزن،بارون تابستونی عالیه
حتی پنکه هم روشن نبود
شب ها پتو میکشیدم روسرم و صبحا مینشستم رو ایوون و چایی میخوردم و نم نم بارون وتماشا میکردم و به صدای سرریز شدن اب از شیروونی گوش میدادم. چقدر لذت بخش بود کتاب خوندن کنارپنجره،حتی همین کتابی که بعداز تموم کردنش احساس کردم سرکاربودم.
واقعا لذت لخش بود همه چی و بسی ارامش بخش.
حیف که دیگه تموم شد و به احتمال زیاد دیشب اخرین شبی بود که بدون پنکه و کولر پتو سرم کشیدم.
دو هفته تو تابستون اونم توی تیرماه زمان زیادیه.هیچ وقت سابقه نداشت تو تیرماه اینجوری بباره.
ادم و یاد آخرای صدسال تنهایی میندازه.
۲۹ تیر ۹۸