عجب صبری طبیعت ساخته واسه ما
عجب کوهی بجا مونده ازم....
گاهی وقتا مثل امشب بخودم میگم:
«من»دیگه کی بودم
بااین همه بازم میتونم ی سوژه پیدا کنم قاه قاه بخندم
مثال: بنده تونستم دو گرم وزن کم کنم،برگشتم به داداشم گفتم شبیه هومن برق نورد شدی،بعدم فیروز صداش میزدم:-\
بیچاره هم نفخ داشت هم اینکه تازه امروز از ازمون محاسبات فارغ شد
+امروز صبح موقع انتخاب رشته برای بار چندم احساس رو پای خودم بودن بهم دست داد(اولیش کارهای بانکی بود،دومی تصمیمات مهمی که هفته پیش گرفته بودم)
ولی بدانید و اگاه باشید که یک شب کامل و از استرسش نتونستم بخوابم،دیشبم اصلا راحت نخوابیدم
پارسال داداشم برام انتخاب رشته کرد،خودشم وارد کرد.منم به شدت ازینکار هراس داشتم به ششدتتت دلشوره داشتم. اما بیشتر اشفتگیم بخاطر این بود که نمی تونم بااین رتبه دانشگاه درست حسابی قبول بشم😥😥😥😥
خلاصه بعداز اینکه دکمه تایید رو زدم فهمیدم هییییییچی نداشت .میگن ادم باید با ترس هاش مواجه بشه اینجاست.
واقعا امیدوارم این بار دیگه نتیجه پایین تر از حد انتظارم نباشه
+دلم هدفون خواست اهنگ تی ام بکس گوش بدم باهاش:
تی تی تی امممم،چته؟؟ بم بگو چته؟...دی:
راستی امروز جمعه بود،طبق عادت خودمو ترکوندم اینقدر که غذا خوردم.کیک شکلاتی خیس درست کردم نمیدونم چجوری شده.بعد از خنک شدن تست نکردم گذاشتم فردا بخوریم که یادم رفت رژیمو