امروز امتحان روان داشتم طبق معمول تااا صبح بیدار موندم
سه چار صب نوبت دکتر گرفتم
ده امتحان داشتم ده و نیم نوبت
با فاطمه باهم رفتیم و نشستیم بین یه عده زن حامله و مادر و نوزاد:/
استرسم برا معاینه از استرس امتحان بیشتر بود
خوب شد ی زنه بهمون ماسک داد دکتره نمیتونس کج و معوج شرن چرهمو موقع معاینع ببینه رفتیم داخل یک خانوم دکتر جوان ظریف و نحیییف و دوتا دانشجو پزشکی که یکی پسر بود خجالت کشیدم میخواسم بگم احساس میکنم سینم توده داره گفتم احساس میکنم برستم توده داره:/ بعد اقااا دکتره خودش تکرار کرد سینتون توده داره؟ گفتم بله بعد پسره رو بیرون کرد خدااااروشکر
خب خداروشکر چیز خاصی نبود گفت بافت طبیعی سینته بعد با فراغ بال روانه خوابگاه شدیم پیییش به سوی خواب
نزدیک یک خوابیدم تا شیش الانم خ خوابم می آد بای بای
۴ بهمن ۰۱