امروز بیست و یکم ماه رمضونه و تعطیله
دیروز روزمو نزدیکای پنج خوردم:(
دلم حلوا میخواس رفتم نونوایی سنگکی نون خریدم ولی گفت آرد نمیفروشم
کارآموزی روان داشتیم اون آقایی که صداش شبیه نقی معمولی بود و مرخص کردن
یکی دیگه بود میگف دوست دارم همه رو بکشم سابقه خفه کردن بچشو داشت اونم بچه دوساله، تو حوضه هم درس خونده بود آخرین بار تو مسجد به مردم حمله میکنه که زنگ میزنن پلیس
یکی دیگه بود خانوم بود میگفت توی من جن هست یکیم هست همیشه توغذاهام یک میریزه میخواد من و مسموم کنه هیچی نمیخورد قبافشم خیلی شبیه جن زده ها بود
پریشب پدربزرگ ح فوت کرد عکسشو دیدم ح خیلی شبیهشه
دیشب شب قدر بود با حنا و فاطمه رفتیم اتاق تی وی طبقه یک جوشن کبیر گوش دادیم مراسم یه امامزاده رو نشون میدادن تو آران و بیدگل، خیلی خیلی قشنگ میخوند کیف کردم اصلا. دلم میخواد بدونم دعای جوشن کبیر و کی نوشته خیییییلی قشنگ نوشته خیلی برا منی که زبون عربی رو دوست دارم نهایت قشنگیه
فراز۶۰ و از همه بیشتر دوست داشتم
مامانم کیسه صفراش چند روزه درد میکنه دیگه وقتشه جراحی کنه از خدا خواستم همه چی خوب پیش بره حالش خوب بشه بابامم سالم و سرحال باشه و هردوشون سالیان طولانی کنارم باشن بعدم برا خودم دعا کردم که موفق بشم
+ موقع سحر یه دختره داشت با دوسپسرش حرف میزد هی بهش میگفتم حاجییییی....حاجییییی..... :/ چقدر چندش واقعا حالم بهم خورد حداقل به دوستای خودت میگی به دوسپسرت نگو
انیمه روح و دانلود کردم فک کنم خیلی قشنگه امروز میخوام ببینم