امروز جمعه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
روز کنکور تجربی بود البته مرحله اولش
بعد از ظهر رفتیم بهاره جمع کنم، کنار موزه تا هتل غلغله بود. تو این شلوغی ماشین گشت بود که با دور زدناش میرفت رواعصابم. تو این چارسالی که اینجام نشده بود یک بار گشت ببینم.از هفته پیش هم جلوی آرامش چندتا گشت ارشاد خانوم و آقا گذاشتن به همه چیز هم گیر میدن. خیلی حس ترسناکیه
بهاره هارو چیدم آوردم خونه جوش زدم فردا پسفردا شکر بخرم مربا بپزم
تو آشپزخونه هرکس میومد میگفت وای چه بوی خوبی چی داری میپزی و اینا. خیلی حس خوبی داره واقعا 🫠
۷ ارديبهشت ۰۳