میدونی توی فرندز توی یکی ازون قسمتهایی که راس و ریچل دارن برای بار اول برکآپ میکنن( ریچل با مارک آشنا میشه که میبرتش تو کار فشن،کاری که برای ریچل مهمه و بهش علاقه داره، با مارک صمیمی میشه ولی راس احساس خطر میکنه و همش میره سرکار ریچل و مدام چکش میکنه و خیلی میره رو مخش، همینم باعث دعواشون میشه) راس به ریچل میگه که «احساس میکنم دارم از دستت میدم با این شغل جدید و آدمای جدیدت و ازینکه جزوشون نیستم متنفرم، ریچل هم بهش میگه که شاید اشکالی ندارع که جزوش نیستی و ازینکه تو توی اون بخش زندگیم نیستی خوشم میاد این به این معنی نیست که دوست ندارم اتفاقا خیلیم دوست دارم ولی شغلم برای خودمع» بنظرم نکته قابل تاملیه توی رابطه، اینکه فک نکنیم وقتی با یه نفر وارد رابطه شدیم باید از همه چیزش خبر داشته باشیم! ما حق نداریم تو همه قسمتهای زندگیش سرک بکشیم! اون وظیفش نیست که همه رازهاش رو برامون فاش کنه! فک نکنیم وقتی باهاش وارد رابطه عاطفی شدیم باید ۲۴ی ورِ دل هم باشیم! و این خیلی خیلی مهمه و من قبلا اینارو نمیدونستم تا اینکه تو اومدی و بهم یاد دادیشون، بهم یاد دادی رابطمون یه بخشی از زندگیمونه نه کلش، بهم یاد دادی وابستگی رو از سرم بندازم، بهم یاد دادی که یادم نره یه روز همه چی تموم میشه(مرگ تنها قطعیت زندگیه) و من چقد بد و بدبین بودم که همه اینارو بد میدونستم! ممنونم ازت بابت همه این ها درضمن فک نمیکردم کسی بتونه دوستم داشته باشه مرسی که دوسم داری و تحملم میکنی، دوست دارم، دوست دارم این وجود دریاییتو.
+آیس کافی حتی بدون شیر و شکر هم واقعا خوشمزس
+اسموکی ۹۰٪ تایید شد