مترون جدید

خب امشب بعد یک شیفت عصر سگی که اومدم خونه، احساس ناامیدی میکردم، امشب دوباره تحقیرم کردن، دکتره برگشته بهم میگه تو اینجا چیکار میکنی منم فقط نگاش کردم و جوابشو ندادم بعد ر.پ س گفت که رگ گیر خیلی ماهریه، اون لحظه لبخند زدم ولی ...نمیتونم ناراحت نشم حداقل تااخر امشب بخودم اجازه میدم که ناراحت بمونم و یاداوریش کنم

ولی فردا دیگه یه روز جدیده و قراره همه چیز و فراموش کنم! فعلا فقط یادگیری برام مهمه. دیگه هم برام مهم نیست اورژانس بمونم یا نه وقتی این همه آدم راضی به حضورم نیستن اصراری نیست هدف من یادگیری هست که تو اورژانس چون کیسای مختلف میاد آدم مراقبت همه کیسا رو یاد میگیره بعد چندماه، پس درحال حاضر این یه فرصت فوق العاده ست برای من. 

فردا شبکارم، با روحیه داغون رفتم برنامه رو چک کنم ببینم تا صبح قرارع نیش و کنایه های کیا رو تحمل کنم که دیدم م.پ س هم هست، احساس کردم نیمچه کراشی داره روم حالا نمی‌دونم از خوش ذاتیشه و کلا اینجوریه یا ازون نظر باهام خوبه، بهرحال هر کدوم که هست همینکه باهام خوبه گرم حرف میزنه باهام دمش گرم (بمیرم برا خودم که اینجور مظلوم و عقده ای شدم). دوسه روز بعد از روز پرستار بهم گفت کادو نگرفتی؟ گفتم کادو کجا بود گفت دوست پسری چیزی گفتم دوست پسر کجا بود. یعنی میخواست بفهمه سینگلم یا نه؟ هعی اگه شانس ما ا که اینم فرار میکنه، بخش مارم عوض میکنن و ، کلا هرچی که میخوام برعکسش میشه هعی، حتی وقتی تو تزریقات میدیدم این هست انقد خوشحال میشدم که اون اتاق منزجر کننده برام قشنگ میشد، خلاصه که امشبم خوشحال شدم که فرداشب باهاش شیفتم. فقط یادم باشه باهاش درد دل نکنم درمورد خودم اگه نپرسید حرفی نزنم، فقط در حد شوخی و تعریف کردن چیزای جالب و سوال کردن باشه. م. پ ر اگه پیامم بهت الهام میشه بذار بهت بگم که اگه کراشی داری لطفا سریع تر و زودتر پیش برو که عمرمون تموم شد!

۲ لایک
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
ارديبهشت ۱۴۰۴ ( ۱ )
فروردين ۱۴۰۴ ( ۹ )
اسفند ۱۴۰۳ ( ۴ )
بهمن ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۳ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۳ ( ۷ )
مهر ۱۴۰۳ ( ۳ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱۶ )
مرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۶ )
فروردين ۱۴۰۳ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۲ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱۰ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۱۶ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۴ )
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۶ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۳ )
دی ۱۳۹۹ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۶ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۲۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۶ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱ )
دی ۱۳۹۸ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۴ )
دی ۱۳۹۷ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان