_لطفا برام سوپ درست کن نمیتونم غذاهای جامد و خوب بجو ام معده م ناراحت میشه.
باصدای لرزون و غمگین این حرفو به مامان زدم دلم به حال خودم سوخت...
آدم ذهنش میره سمت مریضایی که با گاواژ بهشون غذا میدن.سوپ و مایعات صاف شده.
امتحانات عقب افتاده از ۱۸ ام شد ۲۵ ام. این برا منی که ۲۲ و۲۳ام باید برمیگشتم شهرمون عالیه. موندم الان سلامت جامعه رو تو این دوهفته بخونم یا ن. ویس هم نذاشته و فقط یک عااالم جزوه س.
دیشب بعد مدت ها فیلم دیدم"آلیس در سرزمین عجایب" برا منی که خیلی وقت بود هیچ فیلمی ندیده بودم خوب بود زیاد از فیلمای تخیلی این مدلی خوشم نمیاد.
راستی دیروز یه انگیزه واسه مهاجرت پیدا کردم اونم فرار از خونه بود:) انگیزه خوبیه اما واسه ادم افسرده و کون گشادی مثل من کافی نیس
الان دیگه همه قصد دارن مهاجرت کنن حتی اونی که اصن تو فاز درس نیس. ولی من هیچ وقت این قصد و نداشتم و تو تصوراتم از آینده جایی نداشت. البته دلیلش هم میدونم اونم اینه که بخاطر افسردگیم حوصله هیچ کاری و ندارم بعدم دوس ندارم مث سگ تو کشور غریب کار بکنم. خدا لعنتشون بکنه که مارو به این وضع انداختن. البته این که یقرون پول ندارمم بی تاثیر نیس:/ فوقش بتونم حقوقمو جمع کنم و باهاش ی پراید قسطی بخرم و دماغمو عمل کنم.