تشنه

این چند وقت که نبودم علاوه بر دپرشن مودم تو حال و هوای خاصی بودم که تا حالا تجربش نکرده بودم. هر حرف کوچیکی ذهنم و تا چندین ساعت یا چندروز مشغول میکرد و اعصابم و بهم می ریخت. دیروزم پریود شدم شاید برا این باشه.

پنج شنبه لانگ داشتم و روز آخر داخلی بود. یادته چقدر از دست استادش حرص میخوردم؟ هفته آخر بخصوص روز آخر شل کردم یکم بهم خوش بگذره که واقعا تأثیر داشت. روز آخر کلی کار انجام دادم یه پانسمان سنگین پا انجام دادم(البته سه نفری چون دوطرفه بود از زانو تا مچ) رگ گرفتم بالاخره(طرف مریض من نبود و رگاشم شلنگی بود) خون هم نتونسم بگیرم چون رگ طرف لغزید:( امتحان هم ازمون گرفت که همشو درست جواب دادم به لطف دوستام از گروه قبل ما. اون روز بخاطر روز میراث فرهنگی موزه رایگان بود آنقدر دلم میخواست برم عکس بگیرم ولی لانگ بودم و تا شیش که برگشتم بستن.

این هفته هم هفته خوابگاه هرشب یک برنامه گذاشتن. امشب فرماندار اومد با رییس دانشکده و چند نفر از مسیولین و اینا.رفتیم از فرماندار یه سری مطالبه کردیم حالا قرار شد یه کارایی بکنن ولی مطمبن نیسیم عملی بشه یا نه مثلا قرار شد بلیط تلکابین و شهربازی و سینما و استخر نیم بها بشه. 

راسش میخواستم در مورد این که این استاده چقدر روم تاثیر داشته باعث شد دوباره انگیزمو بدست بیارم مثل ترم قبل نشدم هنوز ولی انگار یه مرحله رفتم بالاتر دوس دارم اطلاعاتم و دانشم بالا باشه و دارم تلاشمو میکنم که چیزایی که لازمه بدونم و به خاطر بسپارم دیگه امتحان خیلی واسم مهم نیست

الآنم ساعت ۲:۳۰ نصف شبه و من چون شام درست درمون نخوردم خیلی گشنمه وای😥

 

 

۲ نظر ۴ لایک

قفلی

خیلی خستم ولی خوابم نمیبره این یعنی بهترین موقع ست برای نوشتن.

از سه شنبه یه موضوعی خیلی ذهنم ودرگیر کرد باعث شده قفلی بزنم روش و همش درموردش فکر کنم و حرف بزنم 

قضیه اینه که استاد بخش داخلی ایز ا بِچ. چقدر با اون دوتا حرفش تخریبم کرد اول اینکه بهم گفت شما تئوریاتون خ ضعیفه اونم وقتی که فقط من بودم و خودش توروم این حرف و چندین بار تکرار کرد می‌دونی چرا؟ چون قبلش ازم پرسید دئولین چه داروییه گفتم برونکودیلاتوره بعد من پرسیدم اپی نفرینم برونکودیلاتور بود دیگه نه؟ گفت اره تو سندروم کروپ خیلی ازش استفاده میشه می‌دونی سندروم کروپ چیه؟ گفتم فقط می‌دونم یه بیماری تنفسیه گفت تو کدوم بخش دیدینش؟ گفتم اطفال بعدم اینجوری بهم توپید. 

(اصلا همین الآنم که دارم درموردش می‌نویسم خ حالم بد شده وگرنه قضیه ها داشتیم بااین مربی. فقط بگم اینکه الان تک تک حرفاش عذابم میده خداروشکر که سه چار روز بیشتر نداریم باش)

 

 

 

۱ نظر ۱ لایک

گریه یک خر

حالم خیلی بده این چندروز خیلی تحت فشار بودم انقد که الان بالاخره بغضم تبدیل شده به گریه 

معمولا اینجور وقتا همه کس و همه چیز قفلی میزنن روت که حالت و بدتر کنن

خدایا بسه دیگه حق من این نیس

حالا بعدا که حالم خوب شد میام مفصل تعریف میکنم 

۱ نظر ۱ لایک

بگو چرا

چرا من نوشتنم نمیاد

۳ نظر ۱ لایک

پوچ و توخالی

پوچم 

پوچ تر از قبل 

زندگی پوچ ذهن پوچ تخیل پوچ 

فقط میتونم ببینم و بفهمم نمیتونم متوجه بشم

نمیتونم تحلیل کنم نمیتونم یاد بگیرم 

به هیچی هیچ حسی ندارم بی حسم مگه اینکه بخواد هیجانم و بالاببرع مثل سقوط آزاد 

تمرکزمم دوباره فاکداپ شده دوباره همش دلم میخواد بخوابم 

کی تموم میشه؟ کی دوباره آدم میشم؟ خستم ازین وقتا 

تازه داشتم روبه راه میشدم تازه داشتم بخودم افتخار میکردم آخه چیشد یهو:(

 

۰ نظر ۰ لایک

یلخی

خب امتحانم و دادم خیلی آسون بود یعنی حتی یه نوار نذاشت بگه این ریتمش چیه درصورتی که من فک میکردم اکثر سوالات اینطوری باشن بعد اینکه همه تستی بود ولی بما گفته بود تشریحیه.

دخترای کلاس پشتم گوه خوردن میگن مخبره یعنی وقتی هم درونگرا باشی و هم باهاشون حال نکنی هم اینجوری میگن اینجوری گوه میخورن حالا فقط کاش پشتم گوه میخوردن یه بار وقتی داشتم از کلاس خارج میشدم ادامو درآوردن قهقهه زدن 

اونی که پشتم گوه خورد خب پشتم گوه خورد اون هیچ وقت جریان نداش جلوم حرف بزنه ولی اونایی که در حضور خودم گوه میخورن نمیتونم بازم سکوت کنم. 

 

نمی‌دونم اینجا نوشتم یا نه ولی یکی تو حموم ریده عنه هم گیر کرد اون تو. حالا هی تو کف خوابگا باشید. صبحش که خدمات داشت تمیز میکرد حالش بد شده بود میگف تالا همچین موردی ندیده بود. اینم شانس ما که با چاررتاکون نشور افتادیم تو یه واحد. 

امتحان میانترم ویژه رو دادیم ولی بازم امتحان داریم این هفته مدیریت هفته بعدش اورژانس بعدشم روان بعدشم باز میانترم دوم ویژه تازه سمینار هم داریم 

از پریروز هوا بارونی شده، یکم خنک تر شد.

امروز اولین روز داخلی بود. این استاد و ترم دو باهاش کارآموزی داشتیم یکم سخت گیره. وای دیشب خیلی استرس داشتم واسه امروز خیلیم ذوق داشتم که بعد مدت ها بالاخره یه انژیوکت میزنم دلم وا میشه ولی خبری نشد. 

یه مانتو دیده بودم تو آرامش خیلی از جنسش خوشم اومد دویست و خوردی پول کم داشتم به ح گفتم بهم قرض میدی سیصد زد برام. ولی بعدش خ پشیمون شدم آخه واجب نبود. الان دغدغم کادو تولدشه باید پولام و تا اوایل خرداد جمع بکنم هنوز قطعی نمی‌دونم چی بخرم براش.

راستی دیروز رفتم اورژانس برا سرفه هام اسپری فلوتیکازون داد اگه اشتباه نکنم. ایشالا که اثر کنه وگرنه من از این همه سرفه میمیرم.

۱ نظر ۲ لایک

اذان صبح شد پشمام

فردا امتحان دارم هیچی بلد نیستم 

تصویرا خوب تو ذهنم نمی مونه عین خر موندم تو گل 

خدایا تو رو بوقت همین اذان صبح کمکم کن خوب بدم

 

 

۰ نظر ۰ لایک

یکاری کن که میتونی

خ دیره.ساعت حدود ۳:۳۰ صبحه. درازکشیده (همینطور پتو کشیده ازسر تا پا)رو تخت طبقه بالای سمت بالکن دارم این پست و می‌نویسم. پنکه روشنه و صدا میده. امروز هوا خیلی گرم شده بود. 

پس فردا امتحان دارم همون امتحانه که فک میکردم بذاره منو به زندگی منظم قبل عید برگردونه ولی با اومدن اردیبهشت خسته و بی جون تر از قبل شدم. همش دوس دارم بخوابم انرژی ندارم حتی دو قدم راه برم. از نظر روحی هم خستم و حوصله کاری ندارم. همش گشنم میشه.(میترسم باز مثل پارسال وزن اضافه کنم ولی وقتی ضعف میکنی نمیتونی درس بخونی)  همش غذاهای خوشمزه دلم میخواد. برا این امتحانم دیر جنبیدم تازه از دیروز شروع کردم. 

هوای اردیبهشت واقعا بهشتیه. همهههه جا بوی بهارنارنج میده و آدم و مست می‌کنه.  دلم میخواد یکم بچینم مربا درس کنم.

پنج شنبه شیفت کارآموزیم و جا به جا کردم و با ح و ف صبح رفتم که عصر بتونم درس بخونم ولی ای کاش اینکار و نمیکردم. گدا(اسم یکی از پسرای کلاس که فک می‌کنه من روش کراش دارم اونم خ زیاد) از قیافش و حرکاتش و رفتارش معلوم بود که فک می‌کنه من روش کراش دارم حسابی رفت رو مخم. من خیلی بدبختم که همچین آدمی همچین فکری درموردم می‌کنه.

دلم برا حسین بخش روان تنگ میشه. همش میگه آهنگ شادمهر بزار یکاری کن که میتونی:)عزیززززززم خیلی گوگولیه مخصوصا وقتی خجالت میکشم خودشو جمع می‌کنه.

امشب یکی تو حموم ریده بود:/ هعی چی بگم والا

 

 

۰ نظر ۱ لایک

عید فطر و کنسرت

دیروز عید فطر بود(دوم اردیبهشت) هی میگفتن فروردین تموم نشد بالاخره فروردینم تموم شد. الآن حدود سه نصف شبه و من فردا دانشگاه دارم خسته ام خوابمم میاد ولی نمیبره، پس می‌نویسم 

امشب اولین کنسرت زندگیمو رفتم. حالا بگو کی؟ کسی که خودشم اولین کنسرتاشو اجرامیکرد آرمین زارعی

دیشب یکسری از بچه های کلاس رفته بودن میگفتن خیلی تخمی بود برا همین من سطح انتظارم و آوردم پایین بنی فک میکردم کلا قراره خارج از ریتم و باصدای پایین بخونه ولی اینجوری نشد و صداش و خوندنش دقیقا مثل آهنگای‌ضبط شدش بود. اجراشم خیلی پرانرژی بود دوس داشتم درکل راضی بودم خیلیم بهمون خوش گذشت خودمو جر دادم انقد جیغ زدم 

راستی وقتی داشتیم می‌رفتیم ناظمه به زاپ شلوارم گیر داد. اول که گفتم این همه زاپ دار می‌پوشن چطور به اونا چیزی نمی‌گین بیشتر لج کرد گوشیشو درآورده بود میخواس عکس بگیره به مسیول خوابگاه نشون بده که گفتم نههه توروخدا نگا کن این زاپ ازون زاپا نیس که زیرش معلوم باشه یکم خواهش کردم قبول کرد.

راستی دیروز که عید فطر بود رفتیم بازار کفش خریدم یه کتونی سفید پارچه ایه(۲۸۰) قیمتش خیلی خوب بود ولی موندم چجوری میتونم تمیزش کنم 

یه ست مانتو شلوار تابستونه دیدم قیمتش بد نبود مدلشم خوب بود ولی اتاق پرو نداشت، فروشنده در و بست و پوشوند که پرو کنم بعد منم هشت روز بود که حموم نرفته بودم احتمالا بوی خیلی بدی میدادم. خلاصه پوشیدم و دیدم شلوارش اصلا بهم نمیاد فروشنده کلی ادا اومد واسم میمون خر اعصابم و خورد کرد😒 

بله من امروز بعد هشت روز حموم رفتم هنوز به اون حد نرسید که نتونم خودمو از کثیفی زیاد تحمل کنم ولی خب بازم واجب بود. آخه تازگیا به این نتیجه رسیدم که حموم هم به پوست و هم به مو خیلی آسیب میزنه. موهام و پوستم همینجوری ذاتا خشکن حموم باعث میشه خشک تر بشن موهام بیشتر موخوره بگیره.

تابستون حتما باید برم درمانگاهی جایی کار کنم نگرانم چون الان هیچی بلد نیستم تا دو سه ماه دیگه باید همه چی و یاد بگیرم. خوبیش اینه کارآموزی داخلی، واحد بعدیمونه و اونجا میتونم کلی یاد بگیرم. 

فیلم برادران لیلا رو چندشب پیش دیدیم خیلی قشنگ بود، بد نیس بعضی وقتام ایرانی ببینم.

دارم پریود میشم امروز دلم درد گرفت ولی خبری از پریود نشد باز میخواد مثل ماه قبل تا یه هفته اذیتم کنه

 

 

 

۱ نظر ۰ لایک

Atrial fibrillation(AF)

یکی از دخترای گروه بهم گفت خیلی دقیق و منظمم و منم ذوق کردم از شنیدنش. میدونید چرا این و گفت؟ چون کارام و به موقع انجام میدادم و کاری رم از قلم نمینداختم. خب این ینی من تغییر کردم یه تغییر نسبتا بزرگ. تو زندگیم آنقدر آدم حواس پرتی و بی‌خیال و بیخودی بودم که این عادی بودن برام غیرعادیه. این یعنی اگه بخوام سفت کنم همه چی می‌تونه خوب پیش بره یعنی هنوز امید هست.

 +راستش از بخش روان زیاد خوشم نیومد اینم بخاطر درونگراییمه، برای اینکه هرروزی و هر ساعتی حسش نیس با آدما معاشرت کنم. امروز سوتی دادم راستش:( با نگهبان و م داشتیم بااون مریضه که از زندان اومده بود مصاحبه میکردیم، همه چی داشت خوب پیش می‌رفت خودمم بیشتر سوال می‌پرسیدم اما نمی‌دونم چیشد خندم گرفت حالا خوبه تا اون موقع هم سسشر زیاد گفته بود ولی نمی‌دونم چرا اینجوری شد دیگه ریدم:( نگهبان جمعش کرد و عاقا ما رفتیم به کرکرمون ادامه دادیم. حالا نگهبانه خودشم قیافش خنده دار بود. حدود یک ربع بیست دقیقه بعد،داشتیم با استاد برادرم خسرو می‌دیدیم که نگهبانه در زد من و م رو خواست.تو دلم گفتم حاجی الان این قفلی زده رومون میخواد دندونامونو خورد کنه که دیگه بهش نخندیم. گفت مریضه بهم گفت بهشون بگو .....(ماجرا سیاسیه نمیتونم جایی بنویسم)با خنده هم گفت! 

+بلیط کنسرت آرمین زارعی گرفتیم! یکشنبه س هنوزم عنم میگیره اهنگاشو گوش بدم بگو آخه چرا بلیط گرفتی پولارو زدی اونجای گاو

پول واممونو ریختن چندروز پیش، دو و نهصد! قراربود سه تومن باشه. قرار بود باهاش کفش و شلوار جین بخرم و بدهیمو به ح بدم بقیشم کادو تولد ح یا ش رو بخرم. الان فقط یک و صد بدهیمو دادم و یه شلوار جین نیم بگ به مبلغ ۵۵۰تومن خریدم. یه بلیط۳۸۴تومنی و یه مانتو دویست و سی تومن خریدم که هنوزم نرسیده.

۶۶۰ مونده تو کارتم هنوز کفش نخریدم. کتاب ویژه رم ندارم:( کی دلش میاد بخاطر سه تا امتحان پونصد تومن پول یه کتاب بده. والا کتابش عن خاصیم نیست 

شنبه بعدی امتحان میانترم ویژه دارم البته فقط سی سی یو. کاش کتاب ویژه رو داشتم از رو کتاب خوندن خیلی راحت تره. الان من یکم از برونر یکم از کتاب ش یکم از جزوه حنا دارم میخونم. اگه کتاب بود فقطا زون میخوندم و راااحت.

۱ نظر ۱ لایک
آرشیو مطالب
اسفند ۱۴۰۳ ( ۴ )
بهمن ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۳ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۳ ( ۷ )
مهر ۱۴۰۳ ( ۳ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱۶ )
مرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۶ )
فروردين ۱۴۰۳ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۲ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱۰ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۱۶ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۴ )
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۶ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۳ )
دی ۱۳۹۹ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۶ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۲۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۶ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱ )
دی ۱۳۹۸ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۴ )
دی ۱۳۹۷ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان