باورم نمیشه که یک روز و ازدست دادم.یعنی لای کتابم باز نکردم
فقط نه روز مونده بود
😥😥😥چیکااااار کنم حالا
مبدونسم احتمالش هست همون تاریخ بلشه...
باورم نمیشه که یک روز و ازدست دادم.یعنی لای کتابم باز نکردم
فقط نه روز مونده بود
😥😥😥چیکااااار کنم حالا
مبدونسم احتمالش هست همون تاریخ بلشه...
😑 مث که کنکور و میخان عقب بندازن😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲
خدایا خداوندا من خودم واسه همین ده روز غصم شد که چطور «ده»روز و باید درس بخونم!
باز تعویق دوباره چی بود
مگه ما خونمون از داوطلبای دکترا و ارشد رنگی تره؟؟؟؟؟؟؟؟!
اون وادی فقر و فنا که کنکوری های عزیز دارن توش غرق میشن کو؟!
:'(هرچی میگذره هم بیشتر میخوابم هم بیشتر میخورم
+اهنگ محلی میخواااام ای خدااااا
یعنی ادم زیادی تر ازمنم تواین دنیا هست؟!
ساعت دوازده و سه دقیقه هست
داداشه و زنش توهال لش کرده بودن
چندبار تذکر دادم ساعت دوازدهه همین الان رفتن تو اتاق
مامانه داره تازع شام میخوره!
خدایا
سلام
امیدوارم که حالت اوکی باشه!
متاسفانه من اصلا خوب نیستم!
درواقع پاره پاره م...!
حقیقت اینه
چقدر تظاهر به خوب بودن کنم!
ازین همه تظاهر بیزارم...!
حس میکنی نیاز به ترحم دارم؟!
جوری میزنمت که بپاشی رو دیوار...(والا!)!
(+_+)چی؟چی گفتی؟!!
نشنیدم؟!
😑پرررووو خوددرگیر عمته😒😒اوهوک!
😐😐چی؟!
خودت بفرما تو پایین تنه 😒
😲صب کن ننم و صدا کنم بیاد بشورتت😐!!
+مخاطب متن،اینده بنده می باشد.افتااااد؟!(همراه با حرکت دو دست بخونید لطفا)
+علامت های تعجب تقلیدشده از عربیِ قلم چی هست😂اولا میگفتم داداش داری اشتبا میزنی اون نقطه سرخطه
ولی کم کم متوجه شدم که طرف با تایپ هرجمله قیافش واقعا شبیه مهران غفوریان تو درحاشیه میشه،چون خودمم همون شکلی میشدم!!
فقط۲۸روز مونده تا کنکور
نمی خواستم هیچی بگم
مبخواستم مثل همیشه تو سایه باشم...
اما یهو دلم خواست که یه حسی ازین دوران و ثبت کنم
روزی سیصد بار نت چک میکنم
روزی دولیوان قهوه میخورم با میانگین مطالعه پنج ساعت درروز!
گیج گیجم.نمیدونم باید تو این مدت باقی چیکارکنم
چندروزه خ استرس دارم...
اونقد که همش میرم دسشویی! و یواش یواش اشک میریزم.
هنوز نمیرسم عمومی بخونم،هنوز نمیتونم اختصاصیا رو جمع کنم.
تیرماه خیلی ماه جالبی بود
رو میزم که درحال درس خوندن بودم،یهو صدای بارون میپیچید توی گوشم و خیلی نمی گذشت که بوی خاک خیس و میتونستم حس کنم.من عاشق بارونای تابستونم، چقدر از خدا ممنون بودم بابتش...
یه صدای دیگه هم بود که وقت و بی وقت شنیده میشد
پسر همسایه بغلی هرروز نی میزد و تمرین میکرد. یک هفته تمام فقط ی صدای تکراری گوش خراش میشنیدم اما کم کم پیشرفت کرد..😃منم ازاین تمرینش انگیزه میگرفتم
اما دیگه چندروزه صدایی نمیشنوم.
دیگه چندروزه فقط داره اتیش میباره انقد که گرمه.
خونه جهنمه....
و این ایهام ملموس چقدر برام عذابه...
فردا دومین ازمون جامع قلم چی انلاین برگزار میشه
:-)و تا اخر امشب حجم اینترنت ما تموم میشه.
پ.ن:💩💩 تو این عدالت اموزشی،💩💩تواین فکراس مسموم
خیلی ادم حساس و وسواسی شدم
به اینکه یه وقت بدقضاوت نشم خیلی اهمیت میدم
حتی موقع پست گذاشتن تو وبلاگم یا کامنت دادن واسه بقیه هم وسواسیت به خرج مید
اعتماد بنفسم فوق العاده اومده پایین =_=
یه حرفی اگه بخوام بزنم یه کاری اگه بخوام بکنم از هزااارتا فیلتر ردش میکنم.تو نوددرصد مواقع هم منصرف میشم کلا.