خودتو یه لحظم بزار جای من
ببین چی اومده سر رویاهای من
ازاین زندگی مونده یه نقاشی
سخته با یه مجسمه تنها شی
خودتو یه لحظم بزار جای من
ببین چی اومده سر رویاهای من
ازاین زندگی مونده یه نقاشی
سخته با یه مجسمه تنها شی
بابا من دیگه دارم دیوونه میشم
میخوام برم بیرون یه هوا بخورم میگم درسته الان من کنکور دارم برم بیرون؟
میخوام برم کتابخونه میگم درسته برای تاکسی گرفتن وقتم بره؟
میخوام بیام وبلاگم میگم درسته من از استراحتم بزنم بیام وب؟
میخوام برم دسشویی میگم درسته من تو تایم مطالعه این کاربکنم؟
میخوام به ازادی بعدکنکور فکر کنم میگم درسته من دوماه دیگه کنکور دارم،الکی بااین فکرا دلم صابون بزنم
میخوام روزانه یک ساعت ورزش کنم میگم درسته این کارو بکنم خسته بشم و زود بخوابم
بابابسته دیگه ولمون کن توروخدا
یه مرجع تقلید برای کنکوریا باید بزارن،که چیکار بکنیم چیکارکنیم
دارم از برنامه ریختن برای فردای دور و نزدیکم بیزار میشم
بنظرت لذتی داره این کار؟
تواین لحظه به این نتیجه رسیدم که اصلا لذتی نداره
این برنامه ریختنا تا اخرعمرم ادامه داره،پس کی میرسم اونجور که دلم میخواد زندگی کنم
میگم:بدون برنامه هم میشه خوب و مفید زندگی کرد،به شرط این که تنبلی و کناربذاری.فقط یکم احتیاط کنی و تو لحظه زندگی کنی.اون وقت خوشی صدبرابر بیشتر میشه و استرست کمتر
میگم:دیوونه،تو به این خوشیای لحظه ای و کوچیک راضی میشی؟اگه به اصولش پایبند باشی،می ارزه این سختی کشیدنا،چون قراره بزرگتر ازونا گیرت بیاد
میگم:این زندگی اصولی اصلا هیجانی نیست.پس انرژیای تخلیه نشدمون چی میشه؟چرا باید اینقد سرخورده بشیم.،اونقد عقده ای بشیم که اخرش جا بزنیم.دستاورد ها مهمترن یا لذت از مسیر؟ اون خوشی بزرگه هم دلمون و برای همیشه خوش نمیکنه
میگم:ولی اگه سرگردون بشی چی،اگه بی بندوبار بشی،بی هدف بشی چی.تو کثافت غرقبشی زندگی برات بی معنا بشه چی
میگم:یادته زمانی که می خواستم وزن کم کنم رژیم غذاییم چیجوری بود؟واسه مصرف غذاهای پرکالری دو نوع برنامه وجود داشت۱)یک روز از هفته رو میتونی ناپرهیزی کنی۲)خرده خوری(یعنی می تونی درطول روز این غذاهارو کم بخوری)اصلا فکر اولی هم منو میکشت!.اولی رو خیلی خوب عملی می کردم.که نتیجش عالی شد.
یه زندگی هم اگه رو همیچن برنامه ای باشه خیلی قشنگ تر و راحت تر میشه.بیسش برنامه ریزی شده باشه ولی جزئیاتش و هرجوردلت خواست انجام بده
ظاهرا حل شد ولی امان از فکرای مزاحم و پوچ.
اصلا این مشاور داشتن و مشاوره گرفتن تو کتم نرفته
تصورشم برام وحشتناکه
حالا بماند که بعداز کلی پول مفت و دورریختن معلوم میشه طرف به خوبی چیزی که میگفتن نبوده
شما چجوری میتونید به حرفاش اعتماد کنید وقتی داره انگیزشی صحبت میکنه؟؟؟وقتی باید بعدش خداتومن پول توحسابش واریز کنی؟؟بدترازون اینه که پول جلسه قبل ونداده باشی،بهت تذکر بده که این دفعه فراموش نشه😂حالا هرچقدم طرف رتبه برتر باشه بازم نمیشه ادم خودشو گول بزنه
چقد راحت با چرب زبونی یارتبه برتر شدن میشه نون دراورد.لعنت به این کنکور که باعث میشه یه عده سواستفاده کنن...
ی موضوع جدید درست کردم به اسم اشخاص
تواین پستا،من درمورد افرادی که درگذشته میشناختمشون ولی دیگه نمیبینمشون می نویسم
از ویژگی های ظاهری و حسی که بهشون داشتم
فقط میخوام یادم بمونه همچین ادمایی وجودداشتن
میم درکل ادم مرخرفی بودش ولی توماشین بعضی روزا تمام مسیر حرف میزدیم!ازون خشک مقدسا هم هست،یادمه روز اول که دیدمش مقنعش داشت ازسرش میفتاد ولی کم کم رو گرفت و سال اخرم که چادری شد،به احتمال زیاد بخاطر کنکور چون میشناسمش میگم:دی ی بارم باهاش رفتم اردوی نمک ابرود.بچه خوبی بود ولی دوروییش بهم ثابت شد.خودش بهم یه حرفی زد ولی برام خبراوردن که یه چیز دیگه پشتم گفته!!!واسه همین منی که ادم حسابش نمیکردم ازش متنفرشدم یک مدت.ازوناس که خیلی میخونن ولی نتیجه مطلوب خودشون نمیگیرن،پنج سال اول خیلی ازین قضیه غصه میخورد ولی الان عوض شده،صبور شده انگار.درکل براش ارزوی موفقیت میکنم،صبوری کردن برام محترمه.
صاد.عین ولی جنسش بااونا خیلی فرق داره.سال اول حس میکردم که ازوناس که پشت این و اون حرف میزنه ولی جلوشون میشه دایه مهربون ترازمادر ولی بعد دیدم چقد کاراش درسته چقد مذهبیه چقد اجتماعی چقد پاک چقد محبوب چقد مودب چقدخالص چقددرسخون چقد...یعنی من تاسه چهارسال فک میکردم ایشون چه فرشته ایه.ولی نگو اولین بار درست احساس کرده بودم،گرگی بود تو لباس گوسفند!درواقع باید به همه صفتای بالا یه«نما»اضافه کرد جز اجتماعی.EQواقعابالایی داره،فوق العاده زبون بازه وهمنطورفیک. دوسال پیش سر یه ماجرایی خودش بهم ثابت کرد،فهمیدم چقد دورو و ذاتش خرابه.حالا خوبه نمازش قضا نمیشه،یه خال موشم مشخص نیس...بهم یادداد اونی که همه طرفدارشن و باهمه اکیه،حتما یه مشکلی داره حتما دودر باز و دورو هست.تموم نمره های تاپ به مدت پنج سال مال ایشون بود حالام باخون و دل ترازهفت هزارش و حفظ میکنه،میدونم رتبه خوبی میاره ولی بقول دوستام کارماش باید پس بده خب!
انرژی مثبت و ولش کن،اون فقط گولت میزنه دیگه حناش رنگی نداره برات خودتم میدونی
بجای اینکه فک کنی«چی میشداگه...» فکر کن«اگه ...نشه چی؟»
بیاازتلخ ترین رویداد ممکن انگیزه بگیریم.بذار یأس،ترس و بدبینی تورو به هدفت برسونه
اجازه بده انرژی منفیارو با تخریب کردن بهت منتقل کنن برگ برندته!
بترس خرد شو و ازناامیدی به گریه بیفت بگو نمیخوام اخرقصه هولناک باشه
بایدشباکابوس ببینی باید شدت ضربانقلبت مانع اسایشت بشه...
تابفهمی توهم توباغی،تاجانسخت بشی
امااین انرژی منفیا و این تجربه های سخت رو به فال نیک بگیر
بگویعنی منم توباغم یعنی دارم حرکت میکنم که برسم
پ.ن:یهو عوض شد طرزفکرم
#the sudden moment of understanding