بدرد شما نمیخوره

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

im sick of....

تحمل این حجم از خاله زنک بازی و دیگ ندارم
تامام
۱ نظر ۱ لایک

بچه گانه ولی معضل

همیشه از اینکه نمیتونم حرفم و به کرسی بنشونم،عصبانی میشم(منظورم موضوعی هست که به صحتش مطلعم،واز روی غریضه و احساس نیست)

و در صورتی که به حرفام اعتمادِ صد در صدی داشته باشم،بیش از حد عصبانی میشم.

حالا نحوه بروزش جالبه.شروع میکنم پشت هم حرفای مسخره و نامفهوم زدن.طوری که 

بلافاصله بعدازبیانش،بخودم فحش میدم«چقد مسخره،این و دیگه از کجا دراوردم!!!»و فوق 

العاده احساس بدی نسبت بخودم دارم(احساسی شبیه خرد شدن شخصیتم)اون لحظه،توضیح من برای این خشم این هستش که؛
_چطور طرف این و نمیفهمه؟!
_چطور شد که من با همچین ادمی با همچین شعوری،اصلا هم صحبت شدم؟!
_اگه درستش و حالیش نکنم تو جهلش میمونه!!!

این نشونه توان ارتباطی فوق العاده پایین و بیشتر نشونه ضعف منه.

دیروز یه همچین اتفاقی برام افتاد.داشتم عصبانی میشدم که به خودم گفتم «این تو بمیری 

ازون تو بمیریا نیس،بفهم داری چیکار میکنی».خودم رو لایق دونستم و نذاشتم اون فضاحت 

همیشگی پیش بیاد.ظاهرا با سکوتم مهرتایید به حرفای طرف زده بودم،ولی دیگه مهم 

نبود.بجاش ارامشم و تثبیت کردم و ازینکه عزت نفسم و حفظ کرده بودم خییلی خوشحال بودم.







۰ نظر ۲ لایک

بارون تابستونی

دوهفته ای بود که بارونی بود اینجا
خیلی خوب بود.برخلاف که بارونای زمستونی که نفربرانگیزن،بارون تابستونی عالیه
حتی پنکه هم روشن نبود
شب ها پتو میکشیدم روسرم و صبحا مینشستم رو ایوون و چایی میخوردم و نم نم بارون وتماشا میکردم و به صدای سرریز شدن اب از شیروونی گوش میدادم. چقدر لذت بخش بود کتاب خوندن کنارپنجره،حتی همین کتابی که بعداز تموم کردنش احساس کردم سرکاربودم.
واقعا لذت لخش بود همه چی و بسی ارامش بخش.
حیف که دیگه تموم شد و به احتمال زیاد دیشب اخرین شبی بود که بدون پنکه و کولر پتو سرم کشیدم.
دو هفته تو تابستون اونم توی تیرماه زمان زیادیه.هیچ وقت سابقه نداشت تو تیرماه اینجوری بباره.
ادم و یاد آخرای صدسال تنهایی میندازه.
۴ لایک

bring me to life

۱)همه دغدغه های مادیم فوران کردن یهو.فک کنم بخاطر سنمه.دستام خالیه و چیزی نمونده که کاسه 

صبرم سر بیاد.دوست دارم آینده جوری باشه،که وضعیت این سال ها مایه افتخار بشن.درست مثل 

چروکای دست پدربزرگم که با مال بقیه فرق داشت،چون سال ها کارگری کرده بود وسختی کشیده بود.

حالا من دستام خالیه 

هنوز با زندگی صفر_صفرم(تف!)

« یه صبر ازم مونده فقط،نمیذارم اونم بگیرن ازم»

وی اینگونه بود که قصد دارد بجنگد حتی با دستان خالی

پ.ن:عنوان اسم اهنگیه ازEvanecence


۲)داشتم اهنگset fire to the rainگوش میکردم،که یهو بیدلیل اشکام سرازیر شد.مدتیه اینجوری شدم،اصلا ارادی هم نیس. 😢روانی شدم یعنی؟


۳ نظر ۳ لایک

درحال زخم شدن است...

۱)درخت ابی
 
 
 
 
الان اگه250$ داشتم،میرفتم ترکیه کنسرت ابی
 
۲)بازی اخر امیرعباس گلاب
 
 
 
 
بالاخره بعدچندسال یه آهنگ خوب خوند.درخور صداش بود.
امیرعباس‌ گلاب و هشت ساله که میشناسم،هشت ساله که گوش میکنم.
بعد از ستایش یک،اولین اهنگی که ازش شنیدم«غمم و» محشر بود.یه اهنگ خوب و یه صدای خوب تر.اهنگای بعدیش(توبه،کابوس،خدایا کجایی،قدم،اتاق،هوس کردم،بمب جنون،ستایش۲،قبل از تو،بخشش)فوق العاده بودن همشون.همیشه گوششون میدم.
ولی‌گویا دلشون خواست معروف بشن و یه خواننده دیگه شدن اصن⁦:'(⁩
اگه همکاری با علیرضا اذر و ادامه میداد،مطمئنا اهنگای خیلی خوبی میداد بیرون.
 
+حالا از گلاب‌ گذشته بریم سراغ حامی
حامی صدای بسیووور ارامش بخشی داره و خیلی توکارش ماهره. حالا زیاد توضیح نمیدم چون میخوام به پست جداگانه بزارم راجع بهش.خلاصه میخواستم اینو بگم که سعی نکرد بخاطر معروف شدن اهنگ بخونه. ولی بدترازون شد.منزوی شد و خیلی وقته اهنگ جدید نخونده.
 
+عاقا من به صورت موازی‌‌ حامی و گلاب گوش میدادم و عاشقشون بودم،تااینکه دیدم گلاب عکس خودش و حامی رو گذاشته و گفته که خودش طرفدار حامیه.چقد خرکیف شدم اون لحظه..
 
+واقعا دوست دارم یه روز برم کنسرت گلاب و حامی.
 
 
 
 
 
 
 
 
۲ نظر ۱ لایک

تو ذوقم خورد

دلم تنگِ تابستون دوسال پیش بود.سریالHouse of cards میدیدم اون موقع،کاملا سیاسی بود و جذاب،حالا سیاست خودش بحث جذابیه ولی این سریال جذاب تر نشونش داده بود، و کوین اسپیسی به عنوان نقش اول تموم جذابیت فیلم و بدست گرفته بود.تافصل 5گه اشتبا نکنم دیدم و منتظر بودم زمستون فصل بعدش بیاد.

ولی کوین اسپیسی تو فصل بعدی حضورنداشتت.چرا؟چون ممنوع الکار شده بود چرا؟چون اعلام کرده بود که گی شده؟؟باورم نمیشه همچین بازیگری و ممنوع الکار‌کنن. خلاصه منم فصل بعدیش که فصل اخرش بود و دانلود نکردم.واینکه خیلی خورد توذوقم،ولی خیلی ذهنم و تو این موضوع بازترکرد.

۱ نظر ۲ لایک

تابستان خودرا چگونه بترکانیم؟

سریال

رژیم😍

ورزش(ترجیحا طناب،رقص،چندتا تمرین برای اب کردن چربی های شکم وران،پیاده روی دریاکنار)

یادگیری زبان😍

کتاب خوندن


بااینکه کاهش وزن تو تابستون خیلی سخته(منظورم تابستونای شرجیه)پس فقظ لذت میبریم ازش...

منکه عاشق گرفتگی ماهیچم


طناب و دست میگیرم،آهنگ دوبس دوبسی و بلند میکنم،تایمر گوشی و تنظیم میکنم وَ شروع میکنم هِی میزنم میزنم میزنم،قطره های عرق تا شعاع چهل سانتیو خیس کرده،تک تک تارهای ماهیچه ای یکصدا توگوشم میخونن که متوقفم کنن!ولی نچ ب این زودیا جا نمیزنم چندتا راند بیشتر نمونده،ولو آهمم بلند شه...

۳ نظر ۲ لایک

رفتار۱

 میخوام به رفتار و راوبطم بادیگران توجه کنم.اینکه هررفتار چه نتیجه ای داره

نتیجه مورد انتظارم درحال حاضر اینه که اطرافیانم به خودشون اجازه ندن اینکارارو جلوم انجام بدن:

۱)بی ادبی کردن بمن یا کسایی که توخط قرمزمن

۲)تیکه انداختن

۳)نسنجیده درمورد من حرف زدن علی الخصوص قضاوت بیجا

۴)عدم ثبات در رابطه(یعنی مثن امروز بام خوب باشه فردا قهر‌کنه باز پسفردا اشتی کنه...)

۵)حرفای خاله زنکی


۰ نظر ۲ لایک

چیکار کنم؟؟؟

دیشب یرنامه گذاشتم صبح از خودم ازمون بگیرم و زمان هر درس و ترتیب نهایی رو مشخص کنم،بعدشم کتاب درسیا رو ورق بزنم
ولی نمیدونم چمرگم شد که وسط ازمون ول کردم گذاشتم کنار،بعدم فکرم درگیر یه مسئله دیگه شد و نصف روز حالم داغون بود
ازغروبم استرس گرفتم که روز اخر مطالعاتی رو ریدم چه گوهی میتونم بخورم فردا
بعدم داداشم بم استرس داد،کلا هرحرفی میزنه بهم استرس میده چبرسه چنین مسیله ای

خدایا خودت ارومم کن
۴ نظر ۳ لایک
آرشیو مطالب
مهر ۱۴۰۴ ( ۶ )
شهریور ۱۴۰۴ ( ۱۰ )
مرداد ۱۴۰۴ ( ۴ )
تیر ۱۴۰۴ ( ۱ )
خرداد ۱۴۰۴ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۴۰۴ ( ۳ )
فروردين ۱۴۰۴ ( ۹ )
اسفند ۱۴۰۳ ( ۴ )
بهمن ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۳ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۳ ( ۷ )
مهر ۱۴۰۳ ( ۳ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱۶ )
مرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۶ )
فروردين ۱۴۰۳ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۲ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱۰ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۱۶ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۴ )
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۶ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۳ )
دی ۱۳۹۹ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۶ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۲۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۶ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱ )
دی ۱۳۹۸ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۴ )
دی ۱۳۹۷ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان