یلخی

خب امتحانم و دادم خیلی آسون بود یعنی حتی یه نوار نذاشت بگه این ریتمش چیه درصورتی که من فک میکردم اکثر سوالات اینطوری باشن بعد اینکه همه تستی بود ولی بما گفته بود تشریحیه.

دخترای کلاس پشتم گوه خوردن میگن مخبره یعنی وقتی هم درونگرا باشی و هم باهاشون حال نکنی هم اینجوری میگن اینجوری گوه میخورن حالا فقط کاش پشتم گوه میخوردن یه بار وقتی داشتم از کلاس خارج میشدم ادامو درآوردن قهقهه زدن 

اونی که پشتم گوه خورد خب پشتم گوه خورد اون هیچ وقت جریان نداش جلوم حرف بزنه ولی اونایی که در حضور خودم گوه میخورن نمیتونم بازم سکوت کنم. 

 

نمی‌دونم اینجا نوشتم یا نه ولی یکی تو حموم ریده عنه هم گیر کرد اون تو. حالا هی تو کف خوابگا باشید. صبحش که خدمات داشت تمیز میکرد حالش بد شده بود میگف تالا همچین موردی ندیده بود. اینم شانس ما که با چاررتاکون نشور افتادیم تو یه واحد. 

امتحان میانترم ویژه رو دادیم ولی بازم امتحان داریم این هفته مدیریت هفته بعدش اورژانس بعدشم روان بعدشم باز میانترم دوم ویژه تازه سمینار هم داریم 

از پریروز هوا بارونی شده، یکم خنک تر شد.

امروز اولین روز داخلی بود. این استاد و ترم دو باهاش کارآموزی داشتیم یکم سخت گیره. وای دیشب خیلی استرس داشتم واسه امروز خیلیم ذوق داشتم که بعد مدت ها بالاخره یه انژیوکت میزنم دلم وا میشه ولی خبری نشد. 

یه مانتو دیده بودم تو آرامش خیلی از جنسش خوشم اومد دویست و خوردی پول کم داشتم به ح گفتم بهم قرض میدی سیصد زد برام. ولی بعدش خ پشیمون شدم آخه واجب نبود. الان دغدغم کادو تولدشه باید پولام و تا اوایل خرداد جمع بکنم هنوز قطعی نمی‌دونم چی بخرم براش.

راستی دیروز رفتم اورژانس برا سرفه هام اسپری فلوتیکازون داد اگه اشتباه نکنم. ایشالا که اثر کنه وگرنه من از این همه سرفه میمیرم.

۱ نظر ۲ لایک

اذان صبح شد پشمام

فردا امتحان دارم هیچی بلد نیستم 

تصویرا خوب تو ذهنم نمی مونه عین خر موندم تو گل 

خدایا تو رو بوقت همین اذان صبح کمکم کن خوب بدم

 

 

۰ نظر ۰ لایک

یکاری کن که میتونی

خ دیره.ساعت حدود ۳:۳۰ صبحه. درازکشیده (همینطور پتو کشیده ازسر تا پا)رو تخت طبقه بالای سمت بالکن دارم این پست و می‌نویسم. پنکه روشنه و صدا میده. امروز هوا خیلی گرم شده بود. 

پس فردا امتحان دارم همون امتحانه که فک میکردم بذاره منو به زندگی منظم قبل عید برگردونه ولی با اومدن اردیبهشت خسته و بی جون تر از قبل شدم. همش دوس دارم بخوابم انرژی ندارم حتی دو قدم راه برم. از نظر روحی هم خستم و حوصله کاری ندارم. همش گشنم میشه.(میترسم باز مثل پارسال وزن اضافه کنم ولی وقتی ضعف میکنی نمیتونی درس بخونی)  همش غذاهای خوشمزه دلم میخواد. برا این امتحانم دیر جنبیدم تازه از دیروز شروع کردم. 

هوای اردیبهشت واقعا بهشتیه. همهههه جا بوی بهارنارنج میده و آدم و مست می‌کنه.  دلم میخواد یکم بچینم مربا درس کنم.

پنج شنبه شیفت کارآموزیم و جا به جا کردم و با ح و ف صبح رفتم که عصر بتونم درس بخونم ولی ای کاش اینکار و نمیکردم. گدا(اسم یکی از پسرای کلاس که فک می‌کنه من روش کراش دارم اونم خ زیاد) از قیافش و حرکاتش و رفتارش معلوم بود که فک می‌کنه من روش کراش دارم حسابی رفت رو مخم. من خیلی بدبختم که همچین آدمی همچین فکری درموردم می‌کنه.

دلم برا حسین بخش روان تنگ میشه. همش میگه آهنگ شادمهر بزار یکاری کن که میتونی:)عزیززززززم خیلی گوگولیه مخصوصا وقتی خجالت میکشم خودشو جمع می‌کنه.

امشب یکی تو حموم ریده بود:/ هعی چی بگم والا

 

 

۰ نظر ۱ لایک

عید فطر و کنسرت

دیروز عید فطر بود(دوم اردیبهشت) هی میگفتن فروردین تموم نشد بالاخره فروردینم تموم شد. الآن حدود سه نصف شبه و من فردا دانشگاه دارم خسته ام خوابمم میاد ولی نمیبره، پس می‌نویسم 

امشب اولین کنسرت زندگیمو رفتم. حالا بگو کی؟ کسی که خودشم اولین کنسرتاشو اجرامیکرد آرمین زارعی

دیشب یکسری از بچه های کلاس رفته بودن میگفتن خیلی تخمی بود برا همین من سطح انتظارم و آوردم پایین بنی فک میکردم کلا قراره خارج از ریتم و باصدای پایین بخونه ولی اینجوری نشد و صداش و خوندنش دقیقا مثل آهنگای‌ضبط شدش بود. اجراشم خیلی پرانرژی بود دوس داشتم درکل راضی بودم خیلیم بهمون خوش گذشت خودمو جر دادم انقد جیغ زدم 

راستی وقتی داشتیم می‌رفتیم ناظمه به زاپ شلوارم گیر داد. اول که گفتم این همه زاپ دار می‌پوشن چطور به اونا چیزی نمی‌گین بیشتر لج کرد گوشیشو درآورده بود میخواس عکس بگیره به مسیول خوابگاه نشون بده که گفتم نههه توروخدا نگا کن این زاپ ازون زاپا نیس که زیرش معلوم باشه یکم خواهش کردم قبول کرد.

راستی دیروز که عید فطر بود رفتیم بازار کفش خریدم یه کتونی سفید پارچه ایه(۲۸۰) قیمتش خیلی خوب بود ولی موندم چجوری میتونم تمیزش کنم 

یه ست مانتو شلوار تابستونه دیدم قیمتش بد نبود مدلشم خوب بود ولی اتاق پرو نداشت، فروشنده در و بست و پوشوند که پرو کنم بعد منم هشت روز بود که حموم نرفته بودم احتمالا بوی خیلی بدی میدادم. خلاصه پوشیدم و دیدم شلوارش اصلا بهم نمیاد فروشنده کلی ادا اومد واسم میمون خر اعصابم و خورد کرد😒 

بله من امروز بعد هشت روز حموم رفتم هنوز به اون حد نرسید که نتونم خودمو از کثیفی زیاد تحمل کنم ولی خب بازم واجب بود. آخه تازگیا به این نتیجه رسیدم که حموم هم به پوست و هم به مو خیلی آسیب میزنه. موهام و پوستم همینجوری ذاتا خشکن حموم باعث میشه خشک تر بشن موهام بیشتر موخوره بگیره.

تابستون حتما باید برم درمانگاهی جایی کار کنم نگرانم چون الان هیچی بلد نیستم تا دو سه ماه دیگه باید همه چی و یاد بگیرم. خوبیش اینه کارآموزی داخلی، واحد بعدیمونه و اونجا میتونم کلی یاد بگیرم. 

فیلم برادران لیلا رو چندشب پیش دیدیم خیلی قشنگ بود، بد نیس بعضی وقتام ایرانی ببینم.

دارم پریود میشم امروز دلم درد گرفت ولی خبری از پریود نشد باز میخواد مثل ماه قبل تا یه هفته اذیتم کنه

 

 

 

۱ نظر ۰ لایک

Atrial fibrillation(AF)

یکی از دخترای گروه بهم گفت خیلی دقیق و منظمم و منم ذوق کردم از شنیدنش. میدونید چرا این و گفت؟ چون کارام و به موقع انجام میدادم و کاری رم از قلم نمینداختم. خب این ینی من تغییر کردم یه تغییر نسبتا بزرگ. تو زندگیم آنقدر آدم حواس پرتی و بی‌خیال و بیخودی بودم که این عادی بودن برام غیرعادیه. این یعنی اگه بخوام سفت کنم همه چی می‌تونه خوب پیش بره یعنی هنوز امید هست.

 +راستش از بخش روان زیاد خوشم نیومد اینم بخاطر درونگراییمه، برای اینکه هرروزی و هر ساعتی حسش نیس با آدما معاشرت کنم. امروز سوتی دادم راستش:( با نگهبان و م داشتیم بااون مریضه که از زندان اومده بود مصاحبه میکردیم، همه چی داشت خوب پیش می‌رفت خودمم بیشتر سوال می‌پرسیدم اما نمی‌دونم چیشد خندم گرفت حالا خوبه تا اون موقع هم سسشر زیاد گفته بود ولی نمی‌دونم چرا اینجوری شد دیگه ریدم:( نگهبان جمعش کرد و عاقا ما رفتیم به کرکرمون ادامه دادیم. حالا نگهبانه خودشم قیافش خنده دار بود. حدود یک ربع بیست دقیقه بعد،داشتیم با استاد برادرم خسرو می‌دیدیم که نگهبانه در زد من و م رو خواست.تو دلم گفتم حاجی الان این قفلی زده رومون میخواد دندونامونو خورد کنه که دیگه بهش نخندیم. گفت مریضه بهم گفت بهشون بگو .....(ماجرا سیاسیه نمیتونم جایی بنویسم)با خنده هم گفت! 

+بلیط کنسرت آرمین زارعی گرفتیم! یکشنبه س هنوزم عنم میگیره اهنگاشو گوش بدم بگو آخه چرا بلیط گرفتی پولارو زدی اونجای گاو

پول واممونو ریختن چندروز پیش، دو و نهصد! قراربود سه تومن باشه. قرار بود باهاش کفش و شلوار جین بخرم و بدهیمو به ح بدم بقیشم کادو تولد ح یا ش رو بخرم. الان فقط یک و صد بدهیمو دادم و یه شلوار جین نیم بگ به مبلغ ۵۵۰تومن خریدم. یه بلیط۳۸۴تومنی و یه مانتو دویست و سی تومن خریدم که هنوزم نرسیده.

۶۶۰ مونده تو کارتم هنوز کفش نخریدم. کتاب ویژه رم ندارم:( کی دلش میاد بخاطر سه تا امتحان پونصد تومن پول یه کتاب بده. والا کتابش عن خاصیم نیست 

شنبه بعدی امتحان میانترم ویژه دارم البته فقط سی سی یو. کاش کتاب ویژه رو داشتم از رو کتاب خوندن خیلی راحت تره. الان من یکم از برونر یکم از کتاب ش یکم از جزوه حنا دارم میخونم. اگه کتاب بود فقطا زون میخوندم و راااحت.

۱ نظر ۱ لایک

روزه اجباری

 

می‌خواستم بخوابم ولی خیلی سرده امروز هوا بارونی شده. شوفاژارو روشن کردم تا اتاق گرم میشه می‌نویسم 

امروزم دوس نداشتم روزه بگیرم ولی چون چیزی نداشتم برا صبحانه بخورم مجبور شدم 

یه شربت اکسپکتورانت خریدم با ۴ تا بستنی. همین اول هفته ای پولام به فاک رفت باید میوه هم بخرم دوباره یبوست گرفتم 

حدود یکسال پیش قبل امتحانات ترم چهار دلم میخواس برم اونجای قشنگ کنار خوابگاه میگفتن ازونجا کل شهر مشخصه. دیروز رفتیم واقعا قشنگ و بهشتی بود 

آتیش روشن کردیم اینجاشو خیلیییی دوس داشتم 

 

گفتم که این روزا خیلی بی حوصلم از بخش روان بااینکه فانه خیلی خوشم نیومده باید یه سری کارای مفید انجام بدم تا حالم خوب شه 

برای عید فطر میانترم ویژه گذاشتن خوشحالم! بالاخره میشه یهمارکفید کرد حداقل درس خوند 

یه جا خوندم می‌گفت شجاع‌ بودن یعنی بیدارشدن از خواب

در مواجهه با روزی که ترجیح می‌دهید از خواب بیدار نشوید... 

این یعنی هنوز نیمچه امیدی هست که من شبا دیر میخوابم و صبا قبل اینکه آلارم بزنه از خواب بلند میشم 

یه پرسشنامه پر کردم با عنوان کمال گرایی، در مورد میزان انتظار خودت از خودت و انتظار دیگران از خودت و اینکه چقدر مایلی کامل باشی و کاراتو بدون نقص انجام بدی، به شکلای مختلف سوال گذاشته بود 

انقد که انتظارات بقیه برام بی اهمیته تاحالا بهش فک نکرده بودم 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر ۰ لایک

مویرگ

امروز خواب آلودگی و خماری به بی حوصلگیم اضافه شد خیلی خیلی کم حرف و بی انرژی شده بودم طوری که استاد بهم گفت خانوم... امروز چرا انقد ساکت شدی. موقع رِست رو یه نیمکت نشستم بچه ها رفتن دقیقا رو نیمکت کناریم نشستن البته یکیشون بم چایی تعارف کرد، اصلا به تخمکم نبود واقعا من که بااونا حال نمیکنم پس چرا باید برام مهم باشه اونا بام اوکی باشن یا نه

+ داشتم فک میکردم یه روزی اگه مغزم تکون بخوره و چیزی از گذشتم یادم میاد چه خوبه که اینجارو دارم پس چه خوبه که تا میتونم بنویسم حتی شده معمولی ترین روتین زندگیمو 

+داشتم فک میکردم چه خوب میشد تو شهر خودم دانشگاه می‌رفتم می‌تونستم راحت به زندگیم برسم. تو خوابگاه جز ایام امتحانات نمیشه درس خوند. اونجوری برا منی که دوسپسرم هم شهریمه بهتر بود. بعضیا فک میکنن تو خوابگاه براشون ریدن! خوبه آدم تجریش کنه ولی نهایت دیگه یکسال یا دوسال. یادم باشه بچم اگه مثل خودم خوابگاه و دانشگاشون امکاناتی نداشت از سال سوم براش خونه بگیرم. 

+امشبم مثل پارسال بچه ها رو می‌بردن مسجد. پارسال رفتم امسال گفتم عمرا! فک کن شب قدر باشه بعد به جا دعای جوشن کبیر و قرآن به سر داشتن در وصف شهدای شهر و انقلاب عزاداری میکردن یعنی هیچ چیز این شهر سرجاش نیست 

+امشب نرفتم اتاق تی وی دعا بخونیم همون پریشب دعا خوندم خواسته هامم به خدا گفتم و ازش خواستم کافی بود بجاش عصر یخبندان۲ دیدیم با فاطمه. خدااااایا سید چقدر کیوته عزیززززززم 

+اما اگه بمیرم و شنا یاد نگرفته باشم چی؟

+عنوان، اسم آهنگ روح الله کرمی

۰ نظر ۱ لایک

۲۱ام

امروز بیست و یکم ماه رمضونه و تعطیله 

دیروز روزمو نزدیکای پنج خوردم:(

دلم حلوا میخواس رفتم نونوایی سنگکی نون خریدم ولی گفت آرد نمی‌فروشم

کارآموزی روان داشتیم اون آقایی که صداش شبیه نقی معمولی بود و مرخص کردن 

یکی دیگه بود میگف دوست دارم همه رو بکشم سابقه خفه کردن بچشو داشت اونم بچه دوساله، تو حوضه هم درس خونده بود آخرین بار تو مسجد به مردم حمله می‌کنه که زنگ میزنن پلیس 

یکی دیگه بود خانوم بود می‌گفت توی من جن هست یکیم هست همیشه توغذاهام یک می‌ریزه میخواد من و مسموم کنه هیچی نمی‌خورد قبافشم خیلی شبیه جن زده ها بود 

پریشب پدربزرگ ح فوت کرد عکسشو دیدم ح خیلی شبیهشه 

دیشب شب قدر بود با حنا و فاطمه رفتیم اتاق تی وی طبقه یک جوشن کبیر گوش دادیم مراسم یه امامزاده رو نشون میدادن تو آران و بیدگل، خیلی خیلی قشنگ میخوند کیف کردم اصلا. دلم میخواد بدونم دعای جوشن کبیر و کی نوشته خیییییلی قشنگ نوشته خیلی برا منی که زبون عربی رو دوست دارم نهایت قشنگیه 

فراز۶۰ و از همه بیشتر دوست داشتم 

مامانم کیسه صفراش چند روزه درد می‌کنه دیگه وقتشه جراحی کنه از خدا خواستم همه چی خوب پیش بره حالش خوب بشه بابامم سالم و سرحال باشه و هردوشون سالیان طولانی کنارم باشن بعدم برا خودم دعا کردم که موفق بشم 

+ موقع سحر یه دختره داشت با دوسپسرش حرف میزد هی بهش میگفتم حاجییییی....حاجییییی..... :/ چقدر چندش واقعا حالم بهم خورد حداقل به دوستای خودت میگی به دوسپسرت نگو 

انیمه روح و دانلود کردم فک کنم خیلی قشنگه امروز میخوام ببینم

 

 

 

۰ نظر ۱ لایک

من و گرفته

چندروزه سرکلاس اصلا حوصله گوش کردن ندارم، قبل عید گوش میدادم و نوت برمیداشتم 

برا ویژه هم که تر زدم دو سه جلسه مریض بودم نتونستم نوت بردارم از ریتم هیچی یاد نگرفتم انگار 

هوای بهار من و گرفته همش خوابالودم حال و حوصله ندارم 

امروز برای افطار رفتیم بیرون(پشت هتل قدیم) تو آلاچیق سوسیس تخم مرغ و سیب زمینی که درست کرده بودیم با فرنی و خرما و چایی فراوان چیدیم و افطار کردیم

چقدر شارژ شیامی زود تموم میشه نزدیک بود بخاطرش گوشی رو پس بدم حتی زنگ هم زدم گفتم میخوام پس بدم که گفتن نمیشه پس بدی بعدش فهمیدم شیامی کلا همینجوریه 

بخاطر روزه چندروز نتونستم درست حسابی برنج بخورم نیم ساعت پیش یه بشقاب پر برنج سرد و قرمه سبزی سرد خوردم ترسیدم موهام بریزه

فردام برم ویتامین دی بخرم 

دیگه نمی‌خوام ملاتونین بخورم

 

 

 

۰ نظر ۰ لایک

با شهرام گشتم

امروز روز جالب و بامزه ای بود

اولین روزی بود که بخش روان کارآموزی داشتیم

صب ۷:۰۵ بیدار شدم آماده شدم خط چشم کشیدم و تینت صورتی زدم تا سرحال بنظر برسم برام مهم بود که بیمارا از ظاهرم وایب خوبی بگیرن.

حتی نمی‌دونستم که ورودی بخش کجاس رفتم کنار نرده ها ایستادم دو دقیقه بعد همگروهیم و دیدم اومد سمتم گفت ورودیش اینجا نیس :/

توی بخش با چندتا بیمار مصاحبه کردیم 

اولی یه آقای ۴۵ساله بود ظاهر نامرتبی داشت هر لحظه شلوارش میخواست بیفته. میگفت یه ذره شاد نیستم یه دارو بدین شادشم  حرفاشم همههه پرت و پلا کلیییی اسم آدم گفته بود که انگاری همشون معتاد و لات بودن، میگف میدون تره بار اینجا برا منه کل بلوار برامنه طلافروشی‌ها برا منه کلی آپارتمان دارم ولی کارتون خواب بود 

گفتیم چرا توپارک می‌خوابی پس گفت چون آدم ساده ایم بابام می‌ترسه آپارتمانها رو بزنم به نام پسرام حالا منظورش از پسرام اونایی که باش می‌کشیدن بودا

میگفت مارو تو پی ام سی نشون میدن چطور من و ندیدین؟

یه دکتری بود زخم پاشو نگا کرد این میگفت این زن من بود دیگه بعد دید من زندگی بکن نیسم رفت 

هیچی خلاصه خیلی ردی بود

 

 

 

 

۰ نظر ۱ لایک
آرشیو مطالب
خرداد ۱۴۰۴ ( ۳ )
ارديبهشت ۱۴۰۴ ( ۳ )
فروردين ۱۴۰۴ ( ۹ )
اسفند ۱۴۰۳ ( ۴ )
بهمن ۱۴۰۳ ( ۲ )
دی ۱۴۰۳ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
آبان ۱۴۰۳ ( ۷ )
مهر ۱۴۰۳ ( ۳ )
شهریور ۱۴۰۳ ( ۱۶ )
مرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
تیر ۱۴۰۳ ( ۳ )
خرداد ۱۴۰۳ ( ۴ )
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۶ )
فروردين ۱۴۰۳ ( ۳ )
بهمن ۱۴۰۲ ( ۲ )
آذر ۱۴۰۲ ( ۲ )
مرداد ۱۴۰۲ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱۰ )
فروردين ۱۴۰۲ ( ۱۶ )
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
بهمن ۱۴۰۱ ( ۴ )
دی ۱۴۰۱ ( ۱ )
اسفند ۱۴۰۰ ( ۱ )
دی ۱۴۰۰ ( ۳ )
آذر ۱۴۰۰ ( ۲ )
شهریور ۱۴۰۰ ( ۶ )
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۹ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۹ ( ۳ )
دی ۱۳۹۹ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۹ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۹ ( ۶ )
مهر ۱۳۹۹ ( ۲۰ )
شهریور ۱۳۹۹ ( ۲۶ )
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱۴ )
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۹ ( ۶ )
فروردين ۱۳۹۹ ( ۲ )
اسفند ۱۳۹۸ ( ۳ )
بهمن ۱۳۹۸ ( ۱ )
دی ۱۳۹۸ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۸ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۸ ( ۵ )
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
فروردين ۱۳۹۸ ( ۸ )
بهمن ۱۳۹۷ ( ۴ )
دی ۱۳۹۷ ( ۶ )
آذر ۱۳۹۷ ( ۷ )
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
مهر ۱۳۹۷ ( ۲ )
شهریور ۱۳۹۷ ( ۲ )
مرداد ۱۳۹۷ ( ۶ )
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
موضوعات
فیلم و سریال (۳)
تراوشات یک ذهن مریض (۳۳)
خاطره مثلا (۱۵)
نظرات شخصی (۱۴)
حس زندگی (۱۰)
امیدوآرزو (۶)
کنکور نوشت (۱۸)
اشخاص (۸)
فانتزیجات (۴)
روزنوشت (۱۸)
اهنگ (۴)
شعرناب (۱۲)
تمام ناتمام من باتو تمام میشود (۱)
قدرت گرفته از بلاگ بیان